رمان عاشقم باش☺💜
part 42
بعد 20 مین رسیدیم
پانیذو بغل کردم
من:سلام توله سگگگگگ 3 روز ندیدمت دلم تنگ شدهههههه
پانیذ:خو حالا که دیدی ایشش😂
من:الحق که عین ارسلان بی احساسی
ارسلان:من بی احساسم دیانا؟/:
من:خخخخخخییییلیییییی بیش از حددددددد
ارسلان:تو بی احساسی نه من/:
پانیذ:من موندم شما چطور میخواین یه عمر زندگی کنین|:
ارسلان:همینطوری که الان داریم میکنیم😂😂😂
پانیذ:حالا بیایید بریم کافه یه چیزی بخوریم عزیزانم تا بعد
من و ارسلان:بش
رفتیم تو کافه و و ساعت 7 رفتیم دوباره هتل تا حاضر شیم برای مراسم که 8 بود
#رمان
#اردیا
#عشق
#عاشقانه
#رمان_اردیا
بعد 20 مین رسیدیم
پانیذو بغل کردم
من:سلام توله سگگگگگ 3 روز ندیدمت دلم تنگ شدهههههه
پانیذ:خو حالا که دیدی ایشش😂
من:الحق که عین ارسلان بی احساسی
ارسلان:من بی احساسم دیانا؟/:
من:خخخخخخییییلیییییی بیش از حددددددد
ارسلان:تو بی احساسی نه من/:
پانیذ:من موندم شما چطور میخواین یه عمر زندگی کنین|:
ارسلان:همینطوری که الان داریم میکنیم😂😂😂
پانیذ:حالا بیایید بریم کافه یه چیزی بخوریم عزیزانم تا بعد
من و ارسلان:بش
رفتیم تو کافه و و ساعت 7 رفتیم دوباره هتل تا حاضر شیم برای مراسم که 8 بود
#رمان
#اردیا
#عشق
#عاشقانه
#رمان_اردیا
۱۵.۱k
۱۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.