فیک من یک خون آشام هستم ؟! فصل دوم پارت ١۵
آقای کیم خنده ی عصبی ای کرد و از روی مبل بلند شد به سمت تهیونگی که روی مبل کناری نشسته بود رفت و با عصبانیت گفت
آقای کیم : دقیقا کی می خواستی این قضیه رو بهمون بگی ؟!...نکنه میخواستی وایسی یک ماهی از کار کردن اون دختر توی شرکت بگذره بعد بهمون بگی ؟!...پسره من یکی از سهامداران شرکت MS هست بعد من باید خبر های دست اول شرکت رو از اینترنت بفهمم…واقعا عالیه
آقای کیم گوشی رو به سمت تهیونگ پرت کرد و با صدای بلند گفت
آقای کیم : نگاه کن…تمام اینترنت پر شده در مورد اون دختره
خانم کیم : چرا عصبانیت رو سر پسر من خالی میکنی ؟!
آقای کیم لبخند عصبی ای زد و با صدای بلند گفت
آقای کیم : بله راست میگی همه اینا تقصیر پدر تو هست که همه چیز رو به نام اون دورگه زده
خانم کیم هم متقابلا با صدای بلند جواب داد
خانم کیم : نه همش تقصیر اون دختره هست…به مامانش رفته دیگه…معلوم نیست چیکار کرده که پدرم گول اون معصومیتش رو خورده
تهیونگ که تا اون موقع سکوت کرده بود به معنی اعتراض گفت
تهیونگ : مامان !...هانا برات مهم نیست ولی چطور می تونی درمورد خواهر خودت اینجوری حرف بزنی ؟!
خانم کیم : کی گفته اون خواهر من بوده ؟!...من هیچ وقت اون رو خواهر خودم نتونستم…همیشه ادای آدم های مظلوم رو در می آورد و پدر همیشه به اون توجه می کرد…دخترش هم مثل خودش پدرم رو گول زد
آقای کیم : این همه سال پسرم کنارش بود بعد تمام اموالش رو به نام اون دختره ی دورگه که هنوز چند روز نبود به عمارتش اومده بود زد
تهیونگ که از رفتار ظالمانه پدر و مادرش نسبت به هانا به ستوه اومده بود سریع اون مکان رو ترک کرد و تصمیم گرفت زود تر از همیشه به شرکت برود
…..
هانا دوباره به خودش توی آینه قدی اتاق نگاه کرد…کت و شلوار نسکافه ای و کفش های پاشنه بلند مشکی…این تیپ براش تازگی داشت…با دستش موهای فر شدش رو پشت گوشش داد و یک لبخند رضایتمندانه زد…تقه ای به در زده شد و در اتاق باز شد…جونگ کوک نگاهی از سر تا پای هانا کرد که هانا با نگرانی پرسید
هانا : خوب شده
جونگ کوک : نه
هانا که از حرف جونگ کوک جاخورد با نگرانی گفت
هانا : خیلی بد شده ؟!
جونگ کوک : عالی شدی…توی کت و شلوار جذاب تری
و چشمکی برای هانا زد…هانا خنده ای کرد و جونگ کوک رو بغل کرد…جونگ کوک هم متقابلا بغلش کرد و سرش رو بوسید
جونگ کوک : بهتره بریم تا دیرمون نشده
هانا از بغل جونگ کوک بیرون اومد و دستش رو گرفت و با لبخند گفت
هانا : بریم
اسلاید دو : استایل هانا
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
آقای کیم : دقیقا کی می خواستی این قضیه رو بهمون بگی ؟!...نکنه میخواستی وایسی یک ماهی از کار کردن اون دختر توی شرکت بگذره بعد بهمون بگی ؟!...پسره من یکی از سهامداران شرکت MS هست بعد من باید خبر های دست اول شرکت رو از اینترنت بفهمم…واقعا عالیه
آقای کیم گوشی رو به سمت تهیونگ پرت کرد و با صدای بلند گفت
آقای کیم : نگاه کن…تمام اینترنت پر شده در مورد اون دختره
خانم کیم : چرا عصبانیت رو سر پسر من خالی میکنی ؟!
آقای کیم لبخند عصبی ای زد و با صدای بلند گفت
آقای کیم : بله راست میگی همه اینا تقصیر پدر تو هست که همه چیز رو به نام اون دورگه زده
خانم کیم هم متقابلا با صدای بلند جواب داد
خانم کیم : نه همش تقصیر اون دختره هست…به مامانش رفته دیگه…معلوم نیست چیکار کرده که پدرم گول اون معصومیتش رو خورده
تهیونگ که تا اون موقع سکوت کرده بود به معنی اعتراض گفت
تهیونگ : مامان !...هانا برات مهم نیست ولی چطور می تونی درمورد خواهر خودت اینجوری حرف بزنی ؟!
خانم کیم : کی گفته اون خواهر من بوده ؟!...من هیچ وقت اون رو خواهر خودم نتونستم…همیشه ادای آدم های مظلوم رو در می آورد و پدر همیشه به اون توجه می کرد…دخترش هم مثل خودش پدرم رو گول زد
آقای کیم : این همه سال پسرم کنارش بود بعد تمام اموالش رو به نام اون دختره ی دورگه که هنوز چند روز نبود به عمارتش اومده بود زد
تهیونگ که از رفتار ظالمانه پدر و مادرش نسبت به هانا به ستوه اومده بود سریع اون مکان رو ترک کرد و تصمیم گرفت زود تر از همیشه به شرکت برود
…..
هانا دوباره به خودش توی آینه قدی اتاق نگاه کرد…کت و شلوار نسکافه ای و کفش های پاشنه بلند مشکی…این تیپ براش تازگی داشت…با دستش موهای فر شدش رو پشت گوشش داد و یک لبخند رضایتمندانه زد…تقه ای به در زده شد و در اتاق باز شد…جونگ کوک نگاهی از سر تا پای هانا کرد که هانا با نگرانی پرسید
هانا : خوب شده
جونگ کوک : نه
هانا که از حرف جونگ کوک جاخورد با نگرانی گفت
هانا : خیلی بد شده ؟!
جونگ کوک : عالی شدی…توی کت و شلوار جذاب تری
و چشمکی برای هانا زد…هانا خنده ای کرد و جونگ کوک رو بغل کرد…جونگ کوک هم متقابلا بغلش کرد و سرش رو بوسید
جونگ کوک : بهتره بریم تا دیرمون نشده
هانا از بغل جونگ کوک بیرون اومد و دستش رو گرفت و با لبخند گفت
هانا : بریم
اسلاید دو : استایل هانا
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۷۰.۵k
۲۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.