تفسیر قرآن
ادامه نکات تفسیری آیه 1 تا 6 سوره ناس
در روايات آمده است كه شيطان از قبول توبه انسان از سوى خداوند ناراحت شد. ياران خود را جمع و از آنان استمداد كرد. هر كدام مطلبى گفتند، ولى يكى از آنها گفت: من انسان را وسوسه مى كنم و توبه را از يادش مى برم. ابليس اين طرح فراموشى توبه را پسنديد.(287)
حالا كه او «ربّ النّاس» است، پس شيوه هاى تربيتى ديگران را نپذيريم. حالا كه او «ملك النّاس» است، پس خود را برده ديگران قرار ندهيم و حالا كه او «اله النّاس» است، پس به غير او دل نبنديم و اين تفكر و اعتقاد بهترين وسيله پناهندگى از وسوسه هاست.
آنكه در سينه و قلب و روح مردم وسوسه مى كند، ممكن است از نژاد جن و شيطان باشد يا از نژاد انسان. آرى تطميع ها و وعده ها، امروز و فردا كردن ها از جمله راههاى وسوسه است.
وسوسه شيطان نسبت به حضرت آدم و ساير اولياى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است: «فوسوس اليه الشيطان»(288)، «القى الشيطان فى امنيّته»(289) اما نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. «يوسوس فى صدور النّاس» البته نه به شكل سلطه بر دل انسان به گونه اى كه راه گريزى از آن نباشد. زيرا قرآن در آيه اى ديگر مى فرمايد: «ان الّذين اتقوا اذا مسهّم طائف من الشيطان تذكّروا فاذا هم مبصرون»(290) هنگامى كه شيطان ها به سراغ افراد باتقوا مى روند تا از طريق تماس، آنان را وسوسه كنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمى دهند.
تكرار كلمه «ناس» در «ربّ النّاس - ملك النّاس - اله النّاس» اشاره به آن است كه ربوبيّت، حاكميّت و الوهيّت خداوند عام است و اختصاص به فرد يا گروه يا نژاد خاصى از بشر ندارد.
اول «ربّ النّاس» آمد، بعد «ملك النّاس» و سپس «اله النّاس»، شايد به خاطر آن كه آنچه به فطرت نزديكتر و ملموس تر است، پناهندگى به مربى است: «ربّ النّاس»
چنانكه كودكان به هنگام خطر اول صداى مادر مى زنند، سپس كسى كه قدرت دارد، «ملك النّاس» و در مرحله بعد سرچشمه رحمت و حيات. «اله النّاس»
خداوند به نيازهاى انسان و خطراتى كه او را تهديد مى كند آگاه است، ولى شيوه تربيت الهى آن است كه انسان نياز و استمداد و پناهندگى خود را به زبان آورد و فقر و احتياج را به خود تلقين كند تا روحيه تواضع و تعبّد و تسليم در او شكوفا شود. «قل اعوذ...»
به گفته پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله خاطرات و وسوسه هايى كه بى اختيار بر انسان عارض مى شود، مادامى كه از طرف انسان عملى صورت نگيرد، چيزى بر او نيست. «وضع عن امّتى ما حدّثت به نفسها ما لم يعمل به او يتكلّم»(291).
287) تفسير نورالثقلين.
288) طه، 120.
289) حج، 52.
290) اعراف، 201.
291) بحارالانوار، ج 17، ص 54 .
292) بحارالانوار، ج 89، ص 209.
بر گرفته از کتاب الکترونیکی تفسير نور مرکز اطلاع رسانی غدیر
در روايات آمده است كه شيطان از قبول توبه انسان از سوى خداوند ناراحت شد. ياران خود را جمع و از آنان استمداد كرد. هر كدام مطلبى گفتند، ولى يكى از آنها گفت: من انسان را وسوسه مى كنم و توبه را از يادش مى برم. ابليس اين طرح فراموشى توبه را پسنديد.(287)
حالا كه او «ربّ النّاس» است، پس شيوه هاى تربيتى ديگران را نپذيريم. حالا كه او «ملك النّاس» است، پس خود را برده ديگران قرار ندهيم و حالا كه او «اله النّاس» است، پس به غير او دل نبنديم و اين تفكر و اعتقاد بهترين وسيله پناهندگى از وسوسه هاست.
آنكه در سينه و قلب و روح مردم وسوسه مى كند، ممكن است از نژاد جن و شيطان باشد يا از نژاد انسان. آرى تطميع ها و وعده ها، امروز و فردا كردن ها از جمله راههاى وسوسه است.
وسوسه شيطان نسبت به حضرت آدم و ساير اولياى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است: «فوسوس اليه الشيطان»(288)، «القى الشيطان فى امنيّته»(289) اما نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. «يوسوس فى صدور النّاس» البته نه به شكل سلطه بر دل انسان به گونه اى كه راه گريزى از آن نباشد. زيرا قرآن در آيه اى ديگر مى فرمايد: «ان الّذين اتقوا اذا مسهّم طائف من الشيطان تذكّروا فاذا هم مبصرون»(290) هنگامى كه شيطان ها به سراغ افراد باتقوا مى روند تا از طريق تماس، آنان را وسوسه كنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمى دهند.
تكرار كلمه «ناس» در «ربّ النّاس - ملك النّاس - اله النّاس» اشاره به آن است كه ربوبيّت، حاكميّت و الوهيّت خداوند عام است و اختصاص به فرد يا گروه يا نژاد خاصى از بشر ندارد.
اول «ربّ النّاس» آمد، بعد «ملك النّاس» و سپس «اله النّاس»، شايد به خاطر آن كه آنچه به فطرت نزديكتر و ملموس تر است، پناهندگى به مربى است: «ربّ النّاس»
چنانكه كودكان به هنگام خطر اول صداى مادر مى زنند، سپس كسى كه قدرت دارد، «ملك النّاس» و در مرحله بعد سرچشمه رحمت و حيات. «اله النّاس»
خداوند به نيازهاى انسان و خطراتى كه او را تهديد مى كند آگاه است، ولى شيوه تربيت الهى آن است كه انسان نياز و استمداد و پناهندگى خود را به زبان آورد و فقر و احتياج را به خود تلقين كند تا روحيه تواضع و تعبّد و تسليم در او شكوفا شود. «قل اعوذ...»
به گفته پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله خاطرات و وسوسه هايى كه بى اختيار بر انسان عارض مى شود، مادامى كه از طرف انسان عملى صورت نگيرد، چيزى بر او نيست. «وضع عن امّتى ما حدّثت به نفسها ما لم يعمل به او يتكلّم»(291).
287) تفسير نورالثقلين.
288) طه، 120.
289) حج، 52.
290) اعراف، 201.
291) بحارالانوار، ج 17، ص 54 .
292) بحارالانوار، ج 89، ص 209.
بر گرفته از کتاب الکترونیکی تفسير نور مرکز اطلاع رسانی غدیر
۱.۱k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.