✨🍂پارت 3🍂✨
✨ویو ماری✨
اون پسره داشت لمسم میکرد هنوز به پایین تنم دست نزده بودن که سه هون اومد شروع کرد به زدنشون که ته اومد
جداشون کرد داشت باهاشون با داد حرف میزد که سه هون اومد بازم کرد بغلم کرد گفت: خوبی اجی؟
ماری: عالیم (رفت سمت کوک)
یکی زد به دیکش(به چه دلیل؟)
ماری اخرین بارت باشه منو لمس میکنی
تهیونگ: چیزی که نشد کاریت نکردن؟
ماری: تو هم یکی از اونایی
دست سه هون رو گرفتم رفتیم هرکی رفت تو کلاس خودش برای دخترا داشتم قضیه رو تعریف میکردم که می سان
گفت: چه حسی داشتی لمست میکرد؟
لاوین: مامی روش کراشی؟
می سان: نه بابا فقط از لمس شدن خوشم میاد
دان بی: بیا لمست کنم(دستشو سمت سینه می سان)(همچنان یه رفیق این شکلی داریم ولی من نه چون خودم این طوری هستم)
ماری: بچه ها نکنین شر میشه دانشگاهه
می سان: تو واقعا یه ددی کامل هستی اگر سینه نداشتی همه فکر میکردن پسری حیف پنج برابر همه ما سینه داری
همه خندیدن
نورا: راست میگه به خدا
دان بی: خفه شین وگرنه میگیرم هر کدومتونو یه دور میکنما
ماری: نداریش(با خنده)
دان بی: پ دیل..
نورا: هیسسسسسس اینجا دانشگاهه
دان بی: چیزی نگفتم فقط خواستم بگم چیزای دیگه ای هم هست
می سان: نه ولی واقعا خیلی شبیه ددی ها هستی صدای بم که داری تیپ لش گشاد هات هم داری موهات هم مسری کوتاهه دیگه چی کم داری؟
لاوین: کییییییییی....
ماری: هی منو نورا بگیم دانشگاهه هی شما بگین این اون(راستی نورا مثبت گروهه)
دان بی: ددی کدومتون بشم؟
ماری: تا جایی که من میدونم از اول دوستیمون یعنی از پنج سالگیمون ددیمون
بودی
دان بی: راس میگی ها
ته: چیکار میکنین دخترا؟ میشه پاشی؟(رو به لاوین که جاش نشسته)
لاوین پا میشه
ته: هعی مرسی میتونید برید
ماری: شما کی باشی که به دوستای من دستور میدی؟
ته: بد بوی مدرسه
ماری: الان یه بد بویی نشو...
نورا: اشکال نداره پنج دیقه دیگه به هر حال باید میرفتیم
می سان: مار زهری جوش نیار
ماری: مار زهری عمته(داد)
می سان: فعلا که تویی
لاوین یواش: خونشو به جوش نیار
ته: خیلی خب بابا تیله مار بگیر بشین یه چیزی گفتما
ماری: نباید میگفتی
یه دعفه کوک و جیمین عصبی از کنار من و تهیونک رد شدن رفتن نیم کت پشتی نشستن
ماری: چتونه؟
کوک: یه کاری میکنم یک ماه نشده اخراج شی
ماری: اول شما (گوشیش که روی ظبط بود رو نشون میده)
کوک نگران: امممم چیزه ولش اصلا
ماری: ترسیدی؟
ته: تو چقدر زرنگی دختر
ماری: من حتی فیلم تجا. وز لمسی هم که بخم کردین رو دارم(اروم) فیلم رو نشون میده
جیمین: چیکار کنیم تا به کسی نشون ندی
کوک: کی برات قدری کره بگو دخلشو
بیاریم
ماری: فعلا که شما فقط قلدری میکنین ولی اگر دیگه کاری با من نداشته باشین فیلمو پاک میکنم جلو خودتون
کوک: تا کی وقت داریم
ماری: یک هفته بهتون وقت میدم
جیمین به کوک چشمک میزنه که بعد پاک شدن فیلم دوباره شروع میکنن
ماری: در ضمن اگر بخوایین بهد پاک شدن فیلم شروع کنین همین الان کار رو یه سره میکنم
کوک: نه ما چرا باید همچین کاری کنیم
ماری: فکر کردی من کورم؟ چشماش رو ندیدم؟
جیمین: باشه بابا
از زبون ماری
وقتی رفتم خونه توی فلش میریزمش ببینم اون موقه چی میگین(میدونه قراره ازش گوشیش رو کش برن اوا لو دادم که😐
اون پسره داشت لمسم میکرد هنوز به پایین تنم دست نزده بودن که سه هون اومد شروع کرد به زدنشون که ته اومد
جداشون کرد داشت باهاشون با داد حرف میزد که سه هون اومد بازم کرد بغلم کرد گفت: خوبی اجی؟
ماری: عالیم (رفت سمت کوک)
یکی زد به دیکش(به چه دلیل؟)
ماری اخرین بارت باشه منو لمس میکنی
تهیونگ: چیزی که نشد کاریت نکردن؟
ماری: تو هم یکی از اونایی
دست سه هون رو گرفتم رفتیم هرکی رفت تو کلاس خودش برای دخترا داشتم قضیه رو تعریف میکردم که می سان
گفت: چه حسی داشتی لمست میکرد؟
لاوین: مامی روش کراشی؟
می سان: نه بابا فقط از لمس شدن خوشم میاد
دان بی: بیا لمست کنم(دستشو سمت سینه می سان)(همچنان یه رفیق این شکلی داریم ولی من نه چون خودم این طوری هستم)
ماری: بچه ها نکنین شر میشه دانشگاهه
می سان: تو واقعا یه ددی کامل هستی اگر سینه نداشتی همه فکر میکردن پسری حیف پنج برابر همه ما سینه داری
همه خندیدن
نورا: راست میگه به خدا
دان بی: خفه شین وگرنه میگیرم هر کدومتونو یه دور میکنما
ماری: نداریش(با خنده)
دان بی: پ دیل..
نورا: هیسسسسسس اینجا دانشگاهه
دان بی: چیزی نگفتم فقط خواستم بگم چیزای دیگه ای هم هست
می سان: نه ولی واقعا خیلی شبیه ددی ها هستی صدای بم که داری تیپ لش گشاد هات هم داری موهات هم مسری کوتاهه دیگه چی کم داری؟
لاوین: کییییییییی....
ماری: هی منو نورا بگیم دانشگاهه هی شما بگین این اون(راستی نورا مثبت گروهه)
دان بی: ددی کدومتون بشم؟
ماری: تا جایی که من میدونم از اول دوستیمون یعنی از پنج سالگیمون ددیمون
بودی
دان بی: راس میگی ها
ته: چیکار میکنین دخترا؟ میشه پاشی؟(رو به لاوین که جاش نشسته)
لاوین پا میشه
ته: هعی مرسی میتونید برید
ماری: شما کی باشی که به دوستای من دستور میدی؟
ته: بد بوی مدرسه
ماری: الان یه بد بویی نشو...
نورا: اشکال نداره پنج دیقه دیگه به هر حال باید میرفتیم
می سان: مار زهری جوش نیار
ماری: مار زهری عمته(داد)
می سان: فعلا که تویی
لاوین یواش: خونشو به جوش نیار
ته: خیلی خب بابا تیله مار بگیر بشین یه چیزی گفتما
ماری: نباید میگفتی
یه دعفه کوک و جیمین عصبی از کنار من و تهیونک رد شدن رفتن نیم کت پشتی نشستن
ماری: چتونه؟
کوک: یه کاری میکنم یک ماه نشده اخراج شی
ماری: اول شما (گوشیش که روی ظبط بود رو نشون میده)
کوک نگران: امممم چیزه ولش اصلا
ماری: ترسیدی؟
ته: تو چقدر زرنگی دختر
ماری: من حتی فیلم تجا. وز لمسی هم که بخم کردین رو دارم(اروم) فیلم رو نشون میده
جیمین: چیکار کنیم تا به کسی نشون ندی
کوک: کی برات قدری کره بگو دخلشو
بیاریم
ماری: فعلا که شما فقط قلدری میکنین ولی اگر دیگه کاری با من نداشته باشین فیلمو پاک میکنم جلو خودتون
کوک: تا کی وقت داریم
ماری: یک هفته بهتون وقت میدم
جیمین به کوک چشمک میزنه که بعد پاک شدن فیلم دوباره شروع میکنن
ماری: در ضمن اگر بخوایین بهد پاک شدن فیلم شروع کنین همین الان کار رو یه سره میکنم
کوک: نه ما چرا باید همچین کاری کنیم
ماری: فکر کردی من کورم؟ چشماش رو ندیدم؟
جیمین: باشه بابا
از زبون ماری
وقتی رفتم خونه توی فلش میریزمش ببینم اون موقه چی میگین(میدونه قراره ازش گوشیش رو کش برن اوا لو دادم که😐
۶.۲k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.