عاشق شدن part³⁰
ویوکوک
ا.ت گف میخواد بره ی جایی کار داره و تا ساعت ۳ میاد تا کارو تموم کنیم منو شینا هم گفتیم کیدراما ببینیم گذاشتیمو دیدیم ساعت نزدیک ۳ بود ک دیدم شینا خیلی اعصابش خورده
شینا:این دختره تا این وقت شب کجاس خدا بگم چیکارت کنه نگا کن چن بار بهش زنگ زدم*عصبی
کوک:آروم باش گف خودشو میرسونه
شینا:چطور ی دختر تنها میتونه تا ۳ شب بیرون باشه هااا. اگ چیزیش بشه من چیکار کنم*عصبی و بغض
کوک:چیزیش نمیشه نگران نباش
شینا:اوف از دست تو اوفف
بعد بردمش رو کاناپه و نشستیم همینجوری پاهاشو ب زمین میکوبید معلوم بود خیلی عصبیه همینجوری نشسته بودی و متوجه گذر زمان نبودیم ک یهو
شینا:ساعتو ببین این کجاس هاااااااااا*خیلی بلند
وقتی اینو گف تلفنم زنگ خورد دیدم ا.ته رفتم ت تراس و جواب دادم
مکالم
**
ا.ت:جونگ کوک شینا پیشته*یکم ترسیده
کوک:ن من ت تراسم ولی شینا خیلی عصبیه نمیشه آرومش کرد ت کجایی؟؟
ا.ت:من پیش تهیونگم و اینکه اصلا حواسم به ساعت نبود فعلا آرومش کن تا ببینم چ خاکی ب سرم کنم
کوک:باشه باشه
ا.ت:خدافظ
کوک:خدافظ
**
پایان مکالمه
😉🙂😊
ا.ت گف میخواد بره ی جایی کار داره و تا ساعت ۳ میاد تا کارو تموم کنیم منو شینا هم گفتیم کیدراما ببینیم گذاشتیمو دیدیم ساعت نزدیک ۳ بود ک دیدم شینا خیلی اعصابش خورده
شینا:این دختره تا این وقت شب کجاس خدا بگم چیکارت کنه نگا کن چن بار بهش زنگ زدم*عصبی
کوک:آروم باش گف خودشو میرسونه
شینا:چطور ی دختر تنها میتونه تا ۳ شب بیرون باشه هااا. اگ چیزیش بشه من چیکار کنم*عصبی و بغض
کوک:چیزیش نمیشه نگران نباش
شینا:اوف از دست تو اوفف
بعد بردمش رو کاناپه و نشستیم همینجوری پاهاشو ب زمین میکوبید معلوم بود خیلی عصبیه همینجوری نشسته بودی و متوجه گذر زمان نبودیم ک یهو
شینا:ساعتو ببین این کجاس هاااااااااا*خیلی بلند
وقتی اینو گف تلفنم زنگ خورد دیدم ا.ته رفتم ت تراس و جواب دادم
مکالم
**
ا.ت:جونگ کوک شینا پیشته*یکم ترسیده
کوک:ن من ت تراسم ولی شینا خیلی عصبیه نمیشه آرومش کرد ت کجایی؟؟
ا.ت:من پیش تهیونگم و اینکه اصلا حواسم به ساعت نبود فعلا آرومش کن تا ببینم چ خاکی ب سرم کنم
کوک:باشه باشه
ا.ت:خدافظ
کوک:خدافظ
**
پایان مکالمه
😉🙂😊
۵.۲k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.