من وقتی 2یا 2ونیم ساله بودم رفته بودیم مشهد مامانم بخاطر
من وقتی 2یا 2ونیم ساله بودم رفته بودیم مشهد مامانم بخاطر اینکه ما له نشیم داخل صحن نمی رفت میمونه تو حیاط یه روز من نشسته بودم که به مامانم گفتم مامان ببین امام رضا اونجا نشسته ولی روی گنبده که میگفتم چیزی نبوده بعد چرخیدم بعد به مامانم گفتم که عه باباش اونجا نشسته مامانم کلی گرخیده بود
مامانم برای اینکه ساکتمون کنه میگفت یه سرو دوگوش میاد میبرتتون بعد تو همون سفر ما برای نهار رفته بودیم یه رستوران که کسی جز ما نبوده بعد من به مامانم گفتم که ببین یه سرو دوگوش داره نگامون میکنه
کدومش بد تر بود
مامانم برای اینکه ساکتمون کنه میگفت یه سرو دوگوش میاد میبرتتون بعد تو همون سفر ما برای نهار رفته بودیم یه رستوران که کسی جز ما نبوده بعد من به مامانم گفتم که ببین یه سرو دوگوش داره نگامون میکنه
کدومش بد تر بود
۵.۴k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.