p9
ب:مغذرت میخوام
ته:هرچی
ته:بریم؟
ب:اره
کوک:تهیونگ؟
ته:
داشتیم میرفتیم که صدای کوک رو شنیدم وای نه دید خدا این چه شانسیه یا الان بندایا بفهمه من چه کارم نقشم به باد میره اهههه
ب:
با صدای کوک برگشتم
کوک:ب بن بندایا؟
ب:
اگه حرف راستش رو بخواین از جونگ کوک میترسیدم خیلی پسر خطرناکیه خب اون موقع هیچ کس جیزی نمیتونست بگه جونگ کوک چشاش پر بود چرا با دیدن تهیونگ جوری شد؟
اون بار هم تهیونگ بهش محل نداده بود اینبارم حتی برنگشت
ته:بریم بندایا
کوک:دوست دخترته؟
ته:زود باش بندایا
ب:ب بریم
کوک:میگی پس نمیفهمه چه کاره ایییییی اخرش که میفهمعهههه
ب:ته اون چی میگه
ته:ولش کن
ب :
رفتیم نشستیم تو ماشین
تهیونگ بغض داشت میتونستم بفهمم یعنی تهیونگ کارش خلافه؟نقشه ای داره؟نکنه اون مامانمو...نه نه بندایا ولش کن
ب:ته
ته:میشه کمی حرف نزنی
ب:اخه
ته:اخه نداره
ب:باش
ب:
همینطوری بودم که گوشیم زنگ خورد بابا؟
ب:الو بابا؟
بابا:کجایییی
ب:اممم پیش لینا هستم
بابا:پس که اینطور بده بیینم به لینا
ب:بابا لینا تو حمومه
بابا:بگو از حموم حرف بزنه
ب:اخه اخه بابا(اب دهنشو قورت میده)
ته:الو(با صدای دخترونه)
ب:😐😳
بابا:ل لینا دخترم خودتی؟
ته:بله عموجان خودمم(تا اخر با صدای دخترونه بخونین)
بابا:اها دخترم عه میشه بدی به بندایا
ته:حتما عموحان خدافض
ب:
با شکه داشتم نگاش میکردم از این صدای بم چطوری اون صدا در اومد؟
ته:بگیر دیگه (با صدای دخترونه)
ب:هن؟هن الو بابا
بابا:خب دخترم ببخشید میگم امروز میمونی اونجا؟
ب:اره
بابا:جیسا نیومده ..پیش شماهاس؟
ب:(پوزخند)نه
بابا:باشه اگه خبر داشتی ازش بهم بگو
ب:چرا که نه خدافض
ته:....
ب:.....
میرم پارت بعد رو هم بزارم اینو لایک کنینا
ته:هرچی
ته:بریم؟
ب:اره
کوک:تهیونگ؟
ته:
داشتیم میرفتیم که صدای کوک رو شنیدم وای نه دید خدا این چه شانسیه یا الان بندایا بفهمه من چه کارم نقشم به باد میره اهههه
ب:
با صدای کوک برگشتم
کوک:ب بن بندایا؟
ب:
اگه حرف راستش رو بخواین از جونگ کوک میترسیدم خیلی پسر خطرناکیه خب اون موقع هیچ کس جیزی نمیتونست بگه جونگ کوک چشاش پر بود چرا با دیدن تهیونگ جوری شد؟
اون بار هم تهیونگ بهش محل نداده بود اینبارم حتی برنگشت
ته:بریم بندایا
کوک:دوست دخترته؟
ته:زود باش بندایا
ب:ب بریم
کوک:میگی پس نمیفهمه چه کاره ایییییی اخرش که میفهمعهههه
ب:ته اون چی میگه
ته:ولش کن
ب :
رفتیم نشستیم تو ماشین
تهیونگ بغض داشت میتونستم بفهمم یعنی تهیونگ کارش خلافه؟نقشه ای داره؟نکنه اون مامانمو...نه نه بندایا ولش کن
ب:ته
ته:میشه کمی حرف نزنی
ب:اخه
ته:اخه نداره
ب:باش
ب:
همینطوری بودم که گوشیم زنگ خورد بابا؟
ب:الو بابا؟
بابا:کجایییی
ب:اممم پیش لینا هستم
بابا:پس که اینطور بده بیینم به لینا
ب:بابا لینا تو حمومه
بابا:بگو از حموم حرف بزنه
ب:اخه اخه بابا(اب دهنشو قورت میده)
ته:الو(با صدای دخترونه)
ب:😐😳
بابا:ل لینا دخترم خودتی؟
ته:بله عموجان خودمم(تا اخر با صدای دخترونه بخونین)
بابا:اها دخترم عه میشه بدی به بندایا
ته:حتما عموحان خدافض
ب:
با شکه داشتم نگاش میکردم از این صدای بم چطوری اون صدا در اومد؟
ته:بگیر دیگه (با صدای دخترونه)
ب:هن؟هن الو بابا
بابا:خب دخترم ببخشید میگم امروز میمونی اونجا؟
ب:اره
بابا:جیسا نیومده ..پیش شماهاس؟
ب:(پوزخند)نه
بابا:باشه اگه خبر داشتی ازش بهم بگو
ب:چرا که نه خدافض
ته:....
ب:.....
میرم پارت بعد رو هم بزارم اینو لایک کنینا
۲۰.۶k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.