فیک تهیونگ ( عشق بی انتها) P 43
هیناه
شب شده بود نگاهِ من همش پی گوشی بود تا زنگ بزنه یا حداقل پیامی ازش بیاد ، اما انگار نه انگار ، به آبمیوه روی میز خیره شدم ، هوففف حوصلم سر رفت
_باشه عزیزم فردا بهت زنگ میزنم شبت بخیرررر عشقم
این دوتا واقعا خیلی شیرین بودن ، بالاخره بعده دو ساعت حرف زدن باهم یتسه گوشیو قطع کرد و نشست پیشم و اشارپ رو انداخت روی شونمو آبمیومو داد دستم
_بخور اینو واست خوبه
یکم ازش خوردم
_اشتها ندارم
_وای صدات گرفته حالت داره بدتر میشه لج نکن لطفاً اونی
_من خوبم
_آره آره مشخصه اصلا الان زنگ میزنم به..
با صدای زنگ گوشیم حرفش تو دهنش موند ، دستمو بردم سمت گوشی تا برش دارم اما یتسه گوشیو از زیره دستم کشیدو با لبخنده بزرگی به صفحه گوشی خیره شد
_خودشه تهیونگه بگیر
گوشیو ازش گرفتم و با صاف کردن صدام جواب دادم
_بله
_سلام هیناه
_سلام
_ یکم سرم شلوغ بود وقت نکردم بهت زنگ بزنم حالت بهتره ؟
_آره خوبم..یعنی بهترم
یتسه همون طور که چسبیده بود به گوشی با صدای بلندی گفت : دوروغ میگههه خوب نیست
با اخم نگاش کردم
_صدات گرفته معلومه داری بدتر میشی فردا خودم میام باهم بریم دکتر
_نه نه لازم نیست
_ساعت ده اونجام..خوب بخوابی
یهو قطع کرد
_واییی چه جنتلمن
با اخم به یتسه نگاه کردم و گفتم : چرا اینقدر فضولی تو ؟
_چون خوشم میاد تو هم بگیر بخواب که فردا روزه قشنگیو در پیش داری
شب شده بود نگاهِ من همش پی گوشی بود تا زنگ بزنه یا حداقل پیامی ازش بیاد ، اما انگار نه انگار ، به آبمیوه روی میز خیره شدم ، هوففف حوصلم سر رفت
_باشه عزیزم فردا بهت زنگ میزنم شبت بخیرررر عشقم
این دوتا واقعا خیلی شیرین بودن ، بالاخره بعده دو ساعت حرف زدن باهم یتسه گوشیو قطع کرد و نشست پیشم و اشارپ رو انداخت روی شونمو آبمیومو داد دستم
_بخور اینو واست خوبه
یکم ازش خوردم
_اشتها ندارم
_وای صدات گرفته حالت داره بدتر میشه لج نکن لطفاً اونی
_من خوبم
_آره آره مشخصه اصلا الان زنگ میزنم به..
با صدای زنگ گوشیم حرفش تو دهنش موند ، دستمو بردم سمت گوشی تا برش دارم اما یتسه گوشیو از زیره دستم کشیدو با لبخنده بزرگی به صفحه گوشی خیره شد
_خودشه تهیونگه بگیر
گوشیو ازش گرفتم و با صاف کردن صدام جواب دادم
_بله
_سلام هیناه
_سلام
_ یکم سرم شلوغ بود وقت نکردم بهت زنگ بزنم حالت بهتره ؟
_آره خوبم..یعنی بهترم
یتسه همون طور که چسبیده بود به گوشی با صدای بلندی گفت : دوروغ میگههه خوب نیست
با اخم نگاش کردم
_صدات گرفته معلومه داری بدتر میشی فردا خودم میام باهم بریم دکتر
_نه نه لازم نیست
_ساعت ده اونجام..خوب بخوابی
یهو قطع کرد
_واییی چه جنتلمن
با اخم به یتسه نگاه کردم و گفتم : چرا اینقدر فضولی تو ؟
_چون خوشم میاد تو هم بگیر بخواب که فردا روزه قشنگیو در پیش داری
۸.۶k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.