تصور کن کوک پارت ۲
پاشدید و رفتید بیرون همه چی خریدین خونه مبل مان هم خریدید و فقط یک چیز مونده بود
هستی:تموم شد دیگه بریم
کوک:اما..... هیچی میگم بخر بیارن
هستی:دیگه خدافظ من میرم
(هفته بعد)
لباس عروس تو پوشیدی (عکس لباس عروس ندارم که عکسشو بزارم)
کوک:خیلی خوشگل شدی
هستی:ممنونم
کوک:میشه دستت رو حلقه کنی تو دستم
هستی:هووووفففف باشه
کوک:ممنون
دستت رو تو دستش حلقه کردی و رفتی. تو مهمونی کوفتی
کوک:میشه یکم لبخند بزنی
هستی:سعی میکنم
یه لبخند مصنوعی زدی
کوک:ممنون
هستی:خواهش میکنم
بعد حرفای عابد شمارو رسمن زن و شوهر اعلام کرد
کوک:مجبوری منو ببوسی
هستی:بدون که مجبوریه
و آروم لب هاشو گزاشت رو لب هات و زود خودشو ازت دور کرد وقت خداحافظی بود خداحافظی کردیم و اومدی بری که (اسم مامان کوک گلوریا است)
گلوریا:هستی عزیزم میشه بیای اینجا
(بابا کوک هم آقای کایا هست)
کیا:کوک پسرم بیا اینجا
کوک:باش پدر
تو رفتی پیش مامان کوک و کوک هم پیش باباش
گلوریا: هستی دخترم
هستی:بله مادر
گلوریا:ببین شب که با کوک ما خوابیدی وسط کارتون تو خون ریزی میکنی و از اون خون ریزی باید برای من یکم تو دستمال بزنی و بدی من
هستی:چشم
مغز هستی:اینو چیکارش کنم
و با کوک رفتی خونه
کوک:برو لباس خوابت رو بپوش منم میرم برای خودم رو بپوشم(عکس لباس خواب تو رو میزارم)
هستی:این چیه چرا اینقدر بازه با لباس عروس بخوابم شرف داره
کوک:من مشکلی ندارم با لباس عروس بخواب
هستی:ااهههه(با داد)
لایک و مخصوصا کامنت یادتون نره
هستی:تموم شد دیگه بریم
کوک:اما..... هیچی میگم بخر بیارن
هستی:دیگه خدافظ من میرم
(هفته بعد)
لباس عروس تو پوشیدی (عکس لباس عروس ندارم که عکسشو بزارم)
کوک:خیلی خوشگل شدی
هستی:ممنونم
کوک:میشه دستت رو حلقه کنی تو دستم
هستی:هووووفففف باشه
کوک:ممنون
دستت رو تو دستش حلقه کردی و رفتی. تو مهمونی کوفتی
کوک:میشه یکم لبخند بزنی
هستی:سعی میکنم
یه لبخند مصنوعی زدی
کوک:ممنون
هستی:خواهش میکنم
بعد حرفای عابد شمارو رسمن زن و شوهر اعلام کرد
کوک:مجبوری منو ببوسی
هستی:بدون که مجبوریه
و آروم لب هاشو گزاشت رو لب هات و زود خودشو ازت دور کرد وقت خداحافظی بود خداحافظی کردیم و اومدی بری که (اسم مامان کوک گلوریا است)
گلوریا:هستی عزیزم میشه بیای اینجا
(بابا کوک هم آقای کایا هست)
کیا:کوک پسرم بیا اینجا
کوک:باش پدر
تو رفتی پیش مامان کوک و کوک هم پیش باباش
گلوریا: هستی دخترم
هستی:بله مادر
گلوریا:ببین شب که با کوک ما خوابیدی وسط کارتون تو خون ریزی میکنی و از اون خون ریزی باید برای من یکم تو دستمال بزنی و بدی من
هستی:چشم
مغز هستی:اینو چیکارش کنم
و با کوک رفتی خونه
کوک:برو لباس خوابت رو بپوش منم میرم برای خودم رو بپوشم(عکس لباس خواب تو رو میزارم)
هستی:این چیه چرا اینقدر بازه با لباس عروس بخوابم شرف داره
کوک:من مشکلی ندارم با لباس عروس بخواب
هستی:ااهههه(با داد)
لایک و مخصوصا کامنت یادتون نره
۲۴.۴k
۲۷ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.