پارت ۹
پارت ۹
لیا آمد که به ات حمله کنه که تهیونگ لیا رو بایه ضربه به زمین داخت
تهیونگ. تو خیلی بیجا میکنی دست رو اموال من بلند میکنی
لیا.از کی تا حالا برده شده جز اموال ها
تهیونگ. از زمانی که تو ه.رزه اندی تو آیت خونه .. کارت دارم
کای اینو بنداز تو انباری تا من بیام
کای بادیگارد تهیونگ هست
کای .بله ارباب
ات.تهیونگ کاری باهاش نداشته باش اون بارداره
تهیونگ. تو دخالت نکن تو کاری کرد که تو کف پاشو لیس بزنی
ات. من مثل اون نیستم تروخدا ارباب من نمیخوام بخاطر من یه بچه بمیره
تهیونگ. بخاطر تو کاری باهاش ندارم کای از عمارت بندازش بیرون
ولی لیا اگه دفعه دیگه پاتو بزاری عمارت داغ بچتو رو دل خودت و عشقت میزارم
لیا .ببب...باااششش...شهه..ه.. با لکنت..
تهیونگ. گورتو گم کن
لیا. باشه
لیا هم رفت
تهیونگ. ات واقعا من معذرت میخوام که گذاشتم لیا باهات اینطور حرف بزنه
ات. نه ارباب مشکلی نیست همه گاهی اشتباه میکنن
تهیونگ. خوب ات من میخوام یا چیزی بهت بگم دیگه نمیخوام خدمتکاری کنی (توقع داشتی بهش بگه عاشقشه حالا حالا ها باید دق بکنه )
ات. واقعا ولی من کلا دوروزه که امدم اینجا
تهیونگ. چه ربطی داره الان برو حمام به خدمتکارا میگم برات غذا و لباس بیارن
ات. ممنون
ات داشت میرفت تو اتاق که یهو ......
پایان
اینو گذاشتم که خیلی گفتید پارت بعدی رو بزارم❄️🩶
بچه ها من میخوان واسه این پارت شرط بزارم اگه شرط انجام بشه دیگه شرط نمیزارم 💮
شرطا
۱۰لایک 🩶
۵کامنت🩷
لیا آمد که به ات حمله کنه که تهیونگ لیا رو بایه ضربه به زمین داخت
تهیونگ. تو خیلی بیجا میکنی دست رو اموال من بلند میکنی
لیا.از کی تا حالا برده شده جز اموال ها
تهیونگ. از زمانی که تو ه.رزه اندی تو آیت خونه .. کارت دارم
کای اینو بنداز تو انباری تا من بیام
کای بادیگارد تهیونگ هست
کای .بله ارباب
ات.تهیونگ کاری باهاش نداشته باش اون بارداره
تهیونگ. تو دخالت نکن تو کاری کرد که تو کف پاشو لیس بزنی
ات. من مثل اون نیستم تروخدا ارباب من نمیخوام بخاطر من یه بچه بمیره
تهیونگ. بخاطر تو کاری باهاش ندارم کای از عمارت بندازش بیرون
ولی لیا اگه دفعه دیگه پاتو بزاری عمارت داغ بچتو رو دل خودت و عشقت میزارم
لیا .ببب...باااششش...شهه..ه.. با لکنت..
تهیونگ. گورتو گم کن
لیا. باشه
لیا هم رفت
تهیونگ. ات واقعا من معذرت میخوام که گذاشتم لیا باهات اینطور حرف بزنه
ات. نه ارباب مشکلی نیست همه گاهی اشتباه میکنن
تهیونگ. خوب ات من میخوام یا چیزی بهت بگم دیگه نمیخوام خدمتکاری کنی (توقع داشتی بهش بگه عاشقشه حالا حالا ها باید دق بکنه )
ات. واقعا ولی من کلا دوروزه که امدم اینجا
تهیونگ. چه ربطی داره الان برو حمام به خدمتکارا میگم برات غذا و لباس بیارن
ات. ممنون
ات داشت میرفت تو اتاق که یهو ......
پایان
اینو گذاشتم که خیلی گفتید پارت بعدی رو بزارم❄️🩶
بچه ها من میخوان واسه این پارت شرط بزارم اگه شرط انجام بشه دیگه شرط نمیزارم 💮
شرطا
۱۰لایک 🩶
۵کامنت🩷
۲۰.۱k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.