Escape love Continue Part. 18
(از دید نامجون)
در باز شد و محکم بسته شد
رد نگاهمو سمت در گرفتم با کسی که دیدم چشمام گرد وبعد با عصبانیت بهش نگاه می کردم
سایون:به به به خانواده کیم
نامجون: اینجا چی میخوای باز اون دفعه که اب خنک خوردی بست نبود کثافت؟؟
سایون: چرا انقدر عصبی میشی نامجونا اوه ببین این طرفو بیبی منم که هست خیلی تغییر کردی
سرمو سمت تهیونگ کردم دیدم چشمام و بسته گوشیو گرفته
یا عصبانیت بهش نگاه کردم
نامجون: جرعت داری فقط یه بار دیگه اذیتش کن اون دفعه دیگه نمیزارم دیگه رنگ این دنیا رو هم ببینی
بدون توجه جلو امد و سمت تهیونگ رفت و دستشو زد زیر چونش سمتش می خواستم برم که دو طرف شونه هامو یکی از افرادش گرفتن
هر کاری می کردم نمی تونستم کاری بکنم
نامجون: ولش کن کثافتتتتت ولش کنن اون تازه خوب شدههههه
جین می خواست سمت ته بره که جلوشو گرفتن جلوی
کوک از دست یکی شون داشت در میرفت که یکی زدن توی شکمش که افتاد روی زمین مرد روش نشسته بود و میزدش
نامجون: ولشون کنید کثافتاااااااا ولش کنننننن عوضی اشغال
یک دفعه صدای دادزدن یونگی امد
( از دید تهیونگ)
با دستی که زیر چونم نشست و بویی که توی بینم پیچیده بدنم به لرزه افتاد
همون بو همون لمس ی.... یعنی این سایون؟؟
بدنم میلرزید نمی خواستم چشمامو باز کنم چشمامو باز کردم و با چهره ای که دیدم بدنم بیشتر لرزید و چشمامو پر اشک شده بود
تمام صدا های درو برم امد و سرمو سمت نامجون کردم که داد میزد
سایون سرشو سمت خودش کرد
سایون: عه بیب چشماتو باز کردی
به چشماش نگاه می کردم هیچی نمی گفتم
اشکامو پاک کرد
سایون: اوه بیب نترس کاریت ندارم
-چ.. چرا... ولم... نمی... کنی.
سایون: چون دوست دارم و بهت گفتم ترکت نمی کنم
نامجون: اشغال کثافتتتتتتتت ولش کننننننننن
سایون عصبی چشمام بست و صورتشو سمت مردی که نامجون هیونگ و گرفته بود کرد
سایون: صداشو ببر
بمانید در خماری 😁
سلااااام امیدوارم از پارت جدید خوشتون بیاد و بچه ها به دلیل این که پنجشنبه ها کلاس فوق دارم چهارشنبه شبا براتون یه پارت میزارم 😂😅شرمندم و همین عاشقتونمممم❤💜
نظر یادتون نره😂😘😘
در باز شد و محکم بسته شد
رد نگاهمو سمت در گرفتم با کسی که دیدم چشمام گرد وبعد با عصبانیت بهش نگاه می کردم
سایون:به به به خانواده کیم
نامجون: اینجا چی میخوای باز اون دفعه که اب خنک خوردی بست نبود کثافت؟؟
سایون: چرا انقدر عصبی میشی نامجونا اوه ببین این طرفو بیبی منم که هست خیلی تغییر کردی
سرمو سمت تهیونگ کردم دیدم چشمام و بسته گوشیو گرفته
یا عصبانیت بهش نگاه کردم
نامجون: جرعت داری فقط یه بار دیگه اذیتش کن اون دفعه دیگه نمیزارم دیگه رنگ این دنیا رو هم ببینی
بدون توجه جلو امد و سمت تهیونگ رفت و دستشو زد زیر چونش سمتش می خواستم برم که دو طرف شونه هامو یکی از افرادش گرفتن
هر کاری می کردم نمی تونستم کاری بکنم
نامجون: ولش کن کثافتتتتت ولش کنن اون تازه خوب شدههههه
جین می خواست سمت ته بره که جلوشو گرفتن جلوی
کوک از دست یکی شون داشت در میرفت که یکی زدن توی شکمش که افتاد روی زمین مرد روش نشسته بود و میزدش
نامجون: ولشون کنید کثافتاااااااا ولش کنننننن عوضی اشغال
یک دفعه صدای دادزدن یونگی امد
( از دید تهیونگ)
با دستی که زیر چونم نشست و بویی که توی بینم پیچیده بدنم به لرزه افتاد
همون بو همون لمس ی.... یعنی این سایون؟؟
بدنم میلرزید نمی خواستم چشمامو باز کنم چشمامو باز کردم و با چهره ای که دیدم بدنم بیشتر لرزید و چشمامو پر اشک شده بود
تمام صدا های درو برم امد و سرمو سمت نامجون کردم که داد میزد
سایون سرشو سمت خودش کرد
سایون: عه بیب چشماتو باز کردی
به چشماش نگاه می کردم هیچی نمی گفتم
اشکامو پاک کرد
سایون: اوه بیب نترس کاریت ندارم
-چ.. چرا... ولم... نمی... کنی.
سایون: چون دوست دارم و بهت گفتم ترکت نمی کنم
نامجون: اشغال کثافتتتتتتتت ولش کننننننننن
سایون عصبی چشمام بست و صورتشو سمت مردی که نامجون هیونگ و گرفته بود کرد
سایون: صداشو ببر
بمانید در خماری 😁
سلااااام امیدوارم از پارت جدید خوشتون بیاد و بچه ها به دلیل این که پنجشنبه ها کلاس فوق دارم چهارشنبه شبا براتون یه پارت میزارم 😂😅شرمندم و همین عاشقتونمممم❤💜
نظر یادتون نره😂😘😘
۱۹.۴k
۰۱ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.