❤️مولکول های قلبم❤️ پارت ۸🌱🌺
که یهو گرمی بغل ینفر رو حس کردم چشامو باز کردم هاردین بود خیس اب شده بود مشت زدم توی بازوش
+ مگه خلی حالا سرما میخوری
-کی حالا حال سرما خوردن رو داره بابا
+ ولی الان بارون شدید اومده ... اصلا باشه قبول نکن
چترشو بالای سر دوتامون گرفت و داشتیم تا خونه قدم میزدیم که
سرما داخل تمام بدنم پیچید یه لرزش کوچیک کردم و دستامو توی جیب هودیم بردم
🧠 : اخه دختر خل تو توی پاییز یدونه هودی پوشیدی فکر کردی سردت نمیشه
خاک تو سرت
من : خفه مغز بی ادب
که یهو حس گرمی بهم دست داد هاردین کتشو انداخته بود دور من همینجوری داشتم بر و بر نگاش میکردم که
- میدونم میخوای چی بگی من سردم نیست
بعد از چند مین رسیدیم خونه
رفتم توی اتاق لباسام عوض کردم
یه بوی سوختنی میومد دنبالش کردم و فهمیدم هاردسن غذا رو سوخته
بعد از کلی مسخره بازی و خنده بهش خودمو جمع کردم و رفتم نودل درست کردم و هاردینم نوشیدنی اورد (الکل)
- نوشیدنی که میخوری
+ من 18 سالمه مایک نمیزاره
- این دفعه نمیفهمه منم چیزی نمیگم
+ باش (با ذوق)
ساده بود ولی خوش گذشت
هاردین ویو :
نوشیدنی رو که به سلامتی رفتیم جنی فر 5 شات خورد و مست شد
با نودل حرف میزد و باچنگال روش میزد و میگفت
+ هاردین بد غذا رو سوخت حالا من چی بخورم
بعد تند تند میزد به نودل
+ هاردین بد هاردین بد
بعدشم که کلش رفت توی کاسه نودل
بعد از یه ساعت که روی میز مسخره بازی در اورد هوشیار شد و منم کل ماجرا
و حرفاشو براش گفتم
جنی فر ویو
وقتی داشت تعریف میکرد از خنده منفجر شد
+ هی بسته من مست بودم خو
تمومش کردو یه رشته نودل رو از روی موهام برداشت و گفت برو حموم کثیف شدی
جذاب بود قلبم شروع به تند زدن کرد و هاردینم متوجه شد
+ من رفتم دوش بگیرم
با عجله رفتم دوش بگیرم تمام موقع قلبم تند میزد بعد از عوض کردن لباسام خودم رو روی تخت انداختم قلبم تند میزد.....
پایان پارت 8🌱🌺
%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%
+ مگه خلی حالا سرما میخوری
-کی حالا حال سرما خوردن رو داره بابا
+ ولی الان بارون شدید اومده ... اصلا باشه قبول نکن
چترشو بالای سر دوتامون گرفت و داشتیم تا خونه قدم میزدیم که
سرما داخل تمام بدنم پیچید یه لرزش کوچیک کردم و دستامو توی جیب هودیم بردم
🧠 : اخه دختر خل تو توی پاییز یدونه هودی پوشیدی فکر کردی سردت نمیشه
خاک تو سرت
من : خفه مغز بی ادب
که یهو حس گرمی بهم دست داد هاردین کتشو انداخته بود دور من همینجوری داشتم بر و بر نگاش میکردم که
- میدونم میخوای چی بگی من سردم نیست
بعد از چند مین رسیدیم خونه
رفتم توی اتاق لباسام عوض کردم
یه بوی سوختنی میومد دنبالش کردم و فهمیدم هاردسن غذا رو سوخته
بعد از کلی مسخره بازی و خنده بهش خودمو جمع کردم و رفتم نودل درست کردم و هاردینم نوشیدنی اورد (الکل)
- نوشیدنی که میخوری
+ من 18 سالمه مایک نمیزاره
- این دفعه نمیفهمه منم چیزی نمیگم
+ باش (با ذوق)
ساده بود ولی خوش گذشت
هاردین ویو :
نوشیدنی رو که به سلامتی رفتیم جنی فر 5 شات خورد و مست شد
با نودل حرف میزد و باچنگال روش میزد و میگفت
+ هاردین بد غذا رو سوخت حالا من چی بخورم
بعد تند تند میزد به نودل
+ هاردین بد هاردین بد
بعدشم که کلش رفت توی کاسه نودل
بعد از یه ساعت که روی میز مسخره بازی در اورد هوشیار شد و منم کل ماجرا
و حرفاشو براش گفتم
جنی فر ویو
وقتی داشت تعریف میکرد از خنده منفجر شد
+ هی بسته من مست بودم خو
تمومش کردو یه رشته نودل رو از روی موهام برداشت و گفت برو حموم کثیف شدی
جذاب بود قلبم شروع به تند زدن کرد و هاردینم متوجه شد
+ من رفتم دوش بگیرم
با عجله رفتم دوش بگیرم تمام موقع قلبم تند میزد بعد از عوض کردن لباسام خودم رو روی تخت انداختم قلبم تند میزد.....
پایان پارت 8🌱🌺
%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%
۳.۷k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.