فیک:"بزار نجاتت بدم"۱۵
《علامت ها:
_ا.ت
×جونگ کوک
÷نامجون
+یونگی
&تهیونگ》
(دو هفته بعد)
یونگی تازه از بیمارستان مرخص شده بود اما ا.ت بخاطر پیوند قلبی که انجام داده بود و وضعیت روحی داغونش باید حداقل یه ماه دیگه مهمون دکتر ها و پرستاران گرامی میبود.
نامجون دوباره با برگشتن پدرش از نیویورک تونست به دانشگاه برگرده و حالا عموی ا.ت یعنی آقای کیم از ا.ت مراقبت میکرد.
طبق قول جونگ کوک بعد مرخص شدن یونگی میتونستن برای کشیدن یه نقشهی درست حسابی به بیمارستان برن تا ا.ت هم بتونه توی جلسهشون شرکت داشته باشه و بنظر جونگ کوک کسی به اونجا مشکوک نمیشد تا فالگوش بایسته یا دنبالشون کنه
واقعا کی یه نقشه به این بزرگی رو توی بیمارستان میکشید؟
صدرصد اونا اولی بودن!
یونگی داشت برای جلسهشون که یک ساعت دیگه بود حاضر میشد
یه دوش آب گرم گرفت و مشغول خشک کردن موهاش با سشوار شد
بعد خشک کردن موهاش بدنشم خشک کرد و حولشو در آورد
جلوی آیینه قدی اتاقش وایساد و بدنشو نظاره کرد
سوختگی های بیشمار بدنش زیاد جلوهی خوشی نداشت ولی خوشبختانه سطحی بودن
زود خوب میشدن و یونگی دوباره میتونست نظارهگر بدن سفید و عضلهایش بدون هیچ ردی از زخم باشه
تو کمتر از پنج دقیقه کت شلوار مشکیشو که با کراواتش ست کرده بود پوشید و مشغول بستن دکمه های کتش شد
چشمش به ادکلن مورد علاقش روی میز افتاد
لبخند قشنگی روی صورتش نقش بست
چند بار به خودش اسپری کرد و بوش کرد
بوی سردش بهش آرامش میداد
+اومممم...خیلی وقت بود ازش استفاده نکرده بودم
موهای براقشو با اسپری حالت داد و خودشو تو آیینه برانداز کرد
+خیلی وقت بود این شکلی ندیده بودمت مین یونگی!
یونگی عاشق تیپ زدن بود
و این همه وقت توی بیمارستان بودن این لذت رو ازش گرفته بود!
لذتی به نام مرتب بودن
چیزی به نام خوشتیپ بودن!
.
.
.
계속
_ا.ت
×جونگ کوک
÷نامجون
+یونگی
&تهیونگ》
(دو هفته بعد)
یونگی تازه از بیمارستان مرخص شده بود اما ا.ت بخاطر پیوند قلبی که انجام داده بود و وضعیت روحی داغونش باید حداقل یه ماه دیگه مهمون دکتر ها و پرستاران گرامی میبود.
نامجون دوباره با برگشتن پدرش از نیویورک تونست به دانشگاه برگرده و حالا عموی ا.ت یعنی آقای کیم از ا.ت مراقبت میکرد.
طبق قول جونگ کوک بعد مرخص شدن یونگی میتونستن برای کشیدن یه نقشهی درست حسابی به بیمارستان برن تا ا.ت هم بتونه توی جلسهشون شرکت داشته باشه و بنظر جونگ کوک کسی به اونجا مشکوک نمیشد تا فالگوش بایسته یا دنبالشون کنه
واقعا کی یه نقشه به این بزرگی رو توی بیمارستان میکشید؟
صدرصد اونا اولی بودن!
یونگی داشت برای جلسهشون که یک ساعت دیگه بود حاضر میشد
یه دوش آب گرم گرفت و مشغول خشک کردن موهاش با سشوار شد
بعد خشک کردن موهاش بدنشم خشک کرد و حولشو در آورد
جلوی آیینه قدی اتاقش وایساد و بدنشو نظاره کرد
سوختگی های بیشمار بدنش زیاد جلوهی خوشی نداشت ولی خوشبختانه سطحی بودن
زود خوب میشدن و یونگی دوباره میتونست نظارهگر بدن سفید و عضلهایش بدون هیچ ردی از زخم باشه
تو کمتر از پنج دقیقه کت شلوار مشکیشو که با کراواتش ست کرده بود پوشید و مشغول بستن دکمه های کتش شد
چشمش به ادکلن مورد علاقش روی میز افتاد
لبخند قشنگی روی صورتش نقش بست
چند بار به خودش اسپری کرد و بوش کرد
بوی سردش بهش آرامش میداد
+اومممم...خیلی وقت بود ازش استفاده نکرده بودم
موهای براقشو با اسپری حالت داد و خودشو تو آیینه برانداز کرد
+خیلی وقت بود این شکلی ندیده بودمت مین یونگی!
یونگی عاشق تیپ زدن بود
و این همه وقت توی بیمارستان بودن این لذت رو ازش گرفته بود!
لذتی به نام مرتب بودن
چیزی به نام خوشتیپ بودن!
.
.
.
계속
۴۱.۶k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.