از من چه خبر

از من چه خبر ...؟

آن من که ،
مدت هاست در تو گُم است !

آن من که ،
نفس میکشی هوا بَرَش می‌دارد !

پلک می زنی، ذوق می‌کند ؛
و میخندی، عاشقت می‌شود !

چه خبر از من ...؟

آن من که از تو دل نمی‌کَنَد !
آن من که با دنیا می جنگد ؛
یک تار مو از تو کم نشود ...!

آن من که آنقدر عاشق است ،
از آغوشت بیرون نمی آید ...!

دوست داشتنیِ جانم !
اگر دیر کردم ،
برای من شعر بخوان ...
دوستش داشته باش ...
ببوس و نوازشش کن ...
دلخوشی من تویی ...!

من تو را خیلی دوست دارد !
که ماند ... و با من نیامد ...!


#حامدنیازی
🍃 🍃 🍃 🍃
مذهبـے بودن ما دردسری شد که نگو
"من ملک بودم و فردوس برین.."
اما او..
بوسه‌ای داد به من، عرش خدا ریخت به هم..

#علیرضا_آذر
دیدگاه ها (۱۸)

لبخند مرا بَس بود آغوش لِهَم می کردآن بوسه مرا می کُشت لب مُ...

نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟نگفتی یک دمی آیا که مه...

شد خزان گلشن آشنایی باز هم آتش به جان زد جدایی عمر من ای گل....

.اگر کم و کاستی هاییکدیگر را فهمیدیدحرف که میزنید ناراحتی ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط