قلبی که چاقو خورد پارت 4 اخر
ویو جیمین
وقتی هممون تهیونگ و تو اون وعضیت دیدیم خیلی نگرانش شدیم
چشمم به یه ارمی ها خورد که داشت ویدیو میگرفت وقتی دید تهیونگ افتاده زمین اومد سمتمون و گفت
ارمی: نمیخواین ببرینش بیمارستان حالا هر کاری هم کرده باشه که شما باهاش قهرین اون برای ما عزیزه به فکر ما نیستین؟ درسته کار من اشتباه بود و تغیبتون کردم ولی باید الان ببرینش بیمارستان
جیمین: اون کارش خیلی اشتباه بود
ارمی: اصلا خودم میبرمش فک کنم تهیونگ براتون مهم نیست
نورا: برای من مهمه چون.... چون اون برادرمه
نورا سریع تهیونگ رو بلند کرد که جی هوپ و کوکی هم رفتن سمتش و کمکش کردن....
ویو تو بیمارستان
ویو نورا
بردیمش بیمارستان و از اون ارمی خواستیم به کسی چیزی نگه و اونم قبول کرد
منتظر دکتر بودیم که اومد ولی.... ولی با تاسف بود
دکتر: متاسفانه ایشون مسموم شدن و مسمومیت خیلی شدید بوده بدنشون ضعیف بوده دوون نیاورده والان فقط تا 1ساعت دیگ زنده هستن
نورا: ت..... تهیونگ (بغض)
کوک: نه...... نه هیونگ من زندس اون زنده میونه میشه ببینیمش
دکتر: بله ورفت
همه با سرعت به سمت اتاق رفتن وبابدن بی جون تهیونگ مواجه شدن
تهیونگ سرشو برگردوند و بهشون گفت
تهیونگ: ب.... بخشید که بد بودم (سرفه)
جیمین: تهیونگا ببخشید منو میبخشی؟
تهیونگ: معلومه( سرفه)
کوک: هی.... هیونگ دوست دارم
تهیونگ: مم... منم همینطور بانی کوچولو
نورایاا داداشتو ببخش باشه؟
نورا: تهیونگا نمیخام بری لطفا بمون زن و بچتو میخوای چیکار کنی
اسم زن تهیونگ فک کنم یورا بود
در باشدت باز شد و یک بچه کوچولو اومد تو
اسم بچشو یادم رفته پس میشه سه یون
سه یون: باباییی من اومدم
تهیونگ: خوش اومدی بابایی (سرفه)
سه یون: بابا.... مامانی میگه میخای مارو ول کنی بری تولوخدا نرو (گریه)
تهیونگ: من همیشه پیشتم من تو قلبتم(دارم عررر میزنممم)
سه یون: میشه هر وقت باهات حرف زدم جوابمو بدی؟
تهیونگ: معلومه
تهیونگ همسرشو دید کسی که باهاش قهر بود
یورا: اگه بری منم میام پیشت
تهیونگ: حق نداری تو باید پیشنورا و سهیون باشی و قول بده که مراقبشونی و منم تا ابد دوست دارم (سرفه شدید تر)
نورا: ته.... تهیونگ چیشدی
تهیونگ: دوست دارم خواهر کوچولو همتونو دوست دارم (چشماش بسته شد)
همه: نههههه
میدونم بد شد ولی شرمنده
وقتی هممون تهیونگ و تو اون وعضیت دیدیم خیلی نگرانش شدیم
چشمم به یه ارمی ها خورد که داشت ویدیو میگرفت وقتی دید تهیونگ افتاده زمین اومد سمتمون و گفت
ارمی: نمیخواین ببرینش بیمارستان حالا هر کاری هم کرده باشه که شما باهاش قهرین اون برای ما عزیزه به فکر ما نیستین؟ درسته کار من اشتباه بود و تغیبتون کردم ولی باید الان ببرینش بیمارستان
جیمین: اون کارش خیلی اشتباه بود
ارمی: اصلا خودم میبرمش فک کنم تهیونگ براتون مهم نیست
نورا: برای من مهمه چون.... چون اون برادرمه
نورا سریع تهیونگ رو بلند کرد که جی هوپ و کوکی هم رفتن سمتش و کمکش کردن....
ویو تو بیمارستان
ویو نورا
بردیمش بیمارستان و از اون ارمی خواستیم به کسی چیزی نگه و اونم قبول کرد
منتظر دکتر بودیم که اومد ولی.... ولی با تاسف بود
دکتر: متاسفانه ایشون مسموم شدن و مسمومیت خیلی شدید بوده بدنشون ضعیف بوده دوون نیاورده والان فقط تا 1ساعت دیگ زنده هستن
نورا: ت..... تهیونگ (بغض)
کوک: نه...... نه هیونگ من زندس اون زنده میونه میشه ببینیمش
دکتر: بله ورفت
همه با سرعت به سمت اتاق رفتن وبابدن بی جون تهیونگ مواجه شدن
تهیونگ سرشو برگردوند و بهشون گفت
تهیونگ: ب.... بخشید که بد بودم (سرفه)
جیمین: تهیونگا ببخشید منو میبخشی؟
تهیونگ: معلومه( سرفه)
کوک: هی.... هیونگ دوست دارم
تهیونگ: مم... منم همینطور بانی کوچولو
نورایاا داداشتو ببخش باشه؟
نورا: تهیونگا نمیخام بری لطفا بمون زن و بچتو میخوای چیکار کنی
اسم زن تهیونگ فک کنم یورا بود
در باشدت باز شد و یک بچه کوچولو اومد تو
اسم بچشو یادم رفته پس میشه سه یون
سه یون: باباییی من اومدم
تهیونگ: خوش اومدی بابایی (سرفه)
سه یون: بابا.... مامانی میگه میخای مارو ول کنی بری تولوخدا نرو (گریه)
تهیونگ: من همیشه پیشتم من تو قلبتم(دارم عررر میزنممم)
سه یون: میشه هر وقت باهات حرف زدم جوابمو بدی؟
تهیونگ: معلومه
تهیونگ همسرشو دید کسی که باهاش قهر بود
یورا: اگه بری منم میام پیشت
تهیونگ: حق نداری تو باید پیشنورا و سهیون باشی و قول بده که مراقبشونی و منم تا ابد دوست دارم (سرفه شدید تر)
نورا: ته.... تهیونگ چیشدی
تهیونگ: دوست دارم خواهر کوچولو همتونو دوست دارم (چشماش بسته شد)
همه: نههههه
میدونم بد شد ولی شرمنده
۵۰۸
۱۰ آبان ۱۴۰۳