شاگرد انتقالی پارت 24 (ادامه ی کیساکی خوشبخت)
وارد اتاق شدیم کیساکی را دیدیم که بی هوش روی زمین افتاده بود
چیفویو:خوابه؟
ا/ت:فقط یک راه داره که بفهمیم!
من با یک لگد محکم به صورتش زدم و صورت کیساکی به آنطرف پرتاب شد.
چیفویو: هی! داری چیکار می کنی؟ الان بیدار میشه!
ا/ت:باید مطمئن بشیم! تازه اگه با اینکار من بیدار بشه پس چطوری مو هاشو رنگ کنیم؟
چیفویو:به هر حال نباید اینطوری کنی ممکنه بیدار بشه!
ا/ت:حالا..آوردیش؟
چیفویو:هوم! پیش منه!
بعد چیفویو یک ظرف متوسط که پر از رنگ غلیظ صورتی بود از کیفش بیرون آورد و شروع به ریختن مقداری از رنگ داخل یک ظرف کرد بعد آن رنگ را با مقداری آب مخلوط کرد و شروع کرد به هم زدن من هم برچسب های دائمی (۲۴ساعته) بیرون آوردم که طرح تکشاخ را داشت آن را باز کردم و روی گونه ی کیساکی چسباندم چیفویو با پوزخند گفت
چیفویو:چه بهش میاد!
ا/ت:همینطوره!
با یک قلمو با جوهر اکلیلی روی صورتش نوشتم
(من یک بچه باربی هستم!)
چیفویو آن رنگ را آورد موهای کیساکی را داخل ظرف گذاشت و شروع به هم زدن کرد و موهای کیساکی به طور کامل صورتی شده بود زود وسایل ها را جمع و جور کردیم و آماده ی رفتن شدیم که چیفویو گفت.
چیفویو:ا/ت بیا رو ی دیوار بنویسیم که این انتقام باجی-سان بوده!
ا/ت:چی؟ اونوقت همه می فهمن! من میگم بیا بنویسیم از طرف هانما بوده!
چیفویو:باشههه!
و یک قلمو از جیبش بیرون آورد و به من داد من گفتم
ا/ت: قلمو هم خوبه ها ولی من ایده ی خفن تری دارم!
بعد یک رژ لب قرمز از جیبم بیرون آوردم و بزرگ روی دیوار نوشتم:
از ظرف رفیق جون جونیت هانما- چان💋💋
بعد با خنده من و چیفویو از اتاق خارج شدیم
چیفویو:خوابه؟
ا/ت:فقط یک راه داره که بفهمیم!
من با یک لگد محکم به صورتش زدم و صورت کیساکی به آنطرف پرتاب شد.
چیفویو: هی! داری چیکار می کنی؟ الان بیدار میشه!
ا/ت:باید مطمئن بشیم! تازه اگه با اینکار من بیدار بشه پس چطوری مو هاشو رنگ کنیم؟
چیفویو:به هر حال نباید اینطوری کنی ممکنه بیدار بشه!
ا/ت:حالا..آوردیش؟
چیفویو:هوم! پیش منه!
بعد چیفویو یک ظرف متوسط که پر از رنگ غلیظ صورتی بود از کیفش بیرون آورد و شروع به ریختن مقداری از رنگ داخل یک ظرف کرد بعد آن رنگ را با مقداری آب مخلوط کرد و شروع کرد به هم زدن من هم برچسب های دائمی (۲۴ساعته) بیرون آوردم که طرح تکشاخ را داشت آن را باز کردم و روی گونه ی کیساکی چسباندم چیفویو با پوزخند گفت
چیفویو:چه بهش میاد!
ا/ت:همینطوره!
با یک قلمو با جوهر اکلیلی روی صورتش نوشتم
(من یک بچه باربی هستم!)
چیفویو آن رنگ را آورد موهای کیساکی را داخل ظرف گذاشت و شروع به هم زدن کرد و موهای کیساکی به طور کامل صورتی شده بود زود وسایل ها را جمع و جور کردیم و آماده ی رفتن شدیم که چیفویو گفت.
چیفویو:ا/ت بیا رو ی دیوار بنویسیم که این انتقام باجی-سان بوده!
ا/ت:چی؟ اونوقت همه می فهمن! من میگم بیا بنویسیم از طرف هانما بوده!
چیفویو:باشههه!
و یک قلمو از جیبش بیرون آورد و به من داد من گفتم
ا/ت: قلمو هم خوبه ها ولی من ایده ی خفن تری دارم!
بعد یک رژ لب قرمز از جیبم بیرون آوردم و بزرگ روی دیوار نوشتم:
از ظرف رفیق جون جونیت هانما- چان💋💋
بعد با خنده من و چیفویو از اتاق خارج شدیم
۲.۷k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.