نفرت و عشق🖤❤️⁴
دید ا.ت
صبح شد بیدار شدم دیدم که شوگا منو بغل کرده خواستم بلند شم که متوجه شدم خیلی کیوت خوابیده بود داشتم تمام صورتشو نگاه میکردم که گفت چه کار دقیقا میکنی😐
هل شدم افتادم از تخت بلند شدم خودمو جمع و جور کردم و گفتم ه ه هیچی گفت مطمعنی گفتم یا ول کن
خواستم برم که دستمو گرفت تعادلمو از دست دادم افتادم تو بغلش گفتم ولم کن گفتش چرا گفتم چون یک میبینم بعد شایعه میسازن که...
نزاشت حرفمو تموم کنم گفت باشه باشه برو
ولم کرد رفتم دست و صورتمو شستم رفتم پایین خواستم پیش لیسا بشینم که گفت ببخشید ا.ت ولی من.......
نزاشتم حرفش تموم بشه گفتم: میدونم میخوای چی بگی میخوای بگی که من میخوام پیش سوهو بشینم تو برو پیش شوگا بشین نه من میمیرم پیش شوگا بشینم پیش تو هم نمیشینم میرم یک جای دیگه تو هم پیش سوهو جونت بشین🙄( ا.ت آرام باش حالا که چیزی نده حرص نخور )
صبحونه ام را بر داشتم و رفتم روی مبل نشستم خوردم داشتم شوگا رو میدیدم ناراحت بود غذا نمیخورد بعد چند لقمه گفت نمیخورم و آمد پیشم نشست
وا این چش شد چرا هیچی نخورد چرا ناراحت بود چرا آمد پیشم( ا.ت جان تورو سننه اصلا)
بلاخره زبون باز کردم و گفتم چرا امدی پیشم نشستی چرا ناراحت بودی چرا غذا نخوردییی
شوگا گفت یا آروم اول که دوست داشتم آمدم پیشت نشستم دوم ناراحت نبودم سوم میل نداشتم بخورم
( ا.ت+ شوگا-)
بعد چند دقیقه شوگا به حرف آمد و گفت _میشه بیای پیشخوان بشینی🥺🥺🥺
+ باشه باشه خودتو اونجوری نکن آمدم
بعد شوگا از اون لبخند های لثه ای اش زد که اگه هر کی بود میمرد
بعد رفتیم نشستیم لیسا گفت اونی ببخشید که ناراحتت کردم گفتم ایرادی نداره
دیدم شوگا داره دوباره غذا میخوره
+ مگه نگفتی میل نداری پس چی شد🤔
- اومممم چیره خواستم تو بیای پیشم بشینی😅
+ ای کیوت
- چی گفتی؟😳
+ نه چیزه ولش کن
( ا.ت تو ذهنش)
خاک بر سرت ا.ت نمیتونی یک دقیقه جلوی اون دهنتو بگیری آخه ابروت رفت😐😬
صبح شد بیدار شدم دیدم که شوگا منو بغل کرده خواستم بلند شم که متوجه شدم خیلی کیوت خوابیده بود داشتم تمام صورتشو نگاه میکردم که گفت چه کار دقیقا میکنی😐
هل شدم افتادم از تخت بلند شدم خودمو جمع و جور کردم و گفتم ه ه هیچی گفت مطمعنی گفتم یا ول کن
خواستم برم که دستمو گرفت تعادلمو از دست دادم افتادم تو بغلش گفتم ولم کن گفتش چرا گفتم چون یک میبینم بعد شایعه میسازن که...
نزاشت حرفمو تموم کنم گفت باشه باشه برو
ولم کرد رفتم دست و صورتمو شستم رفتم پایین خواستم پیش لیسا بشینم که گفت ببخشید ا.ت ولی من.......
نزاشتم حرفش تموم بشه گفتم: میدونم میخوای چی بگی میخوای بگی که من میخوام پیش سوهو بشینم تو برو پیش شوگا بشین نه من میمیرم پیش شوگا بشینم پیش تو هم نمیشینم میرم یک جای دیگه تو هم پیش سوهو جونت بشین🙄( ا.ت آرام باش حالا که چیزی نده حرص نخور )
صبحونه ام را بر داشتم و رفتم روی مبل نشستم خوردم داشتم شوگا رو میدیدم ناراحت بود غذا نمیخورد بعد چند لقمه گفت نمیخورم و آمد پیشم نشست
وا این چش شد چرا هیچی نخورد چرا ناراحت بود چرا آمد پیشم( ا.ت جان تورو سننه اصلا)
بلاخره زبون باز کردم و گفتم چرا امدی پیشم نشستی چرا ناراحت بودی چرا غذا نخوردییی
شوگا گفت یا آروم اول که دوست داشتم آمدم پیشت نشستم دوم ناراحت نبودم سوم میل نداشتم بخورم
( ا.ت+ شوگا-)
بعد چند دقیقه شوگا به حرف آمد و گفت _میشه بیای پیشخوان بشینی🥺🥺🥺
+ باشه باشه خودتو اونجوری نکن آمدم
بعد شوگا از اون لبخند های لثه ای اش زد که اگه هر کی بود میمرد
بعد رفتیم نشستیم لیسا گفت اونی ببخشید که ناراحتت کردم گفتم ایرادی نداره
دیدم شوگا داره دوباره غذا میخوره
+ مگه نگفتی میل نداری پس چی شد🤔
- اومممم چیره خواستم تو بیای پیشم بشینی😅
+ ای کیوت
- چی گفتی؟😳
+ نه چیزه ولش کن
( ا.ت تو ذهنش)
خاک بر سرت ا.ت نمیتونی یک دقیقه جلوی اون دهنتو بگیری آخه ابروت رفت😐😬
۱۵.۶k
۱۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.