من کیوت نیستم ² p²¹

هیونجین و فیلیکس از صداشون بیدار شدن
با چشای خوابالو اومدن بیرون
فیلیکس:ساعت چندهههه(خمیازه)
ته:۶
هیونجین:یا خدا چقد خوابیدیم ساعت ۶ غروبه
پس چرا من هنوزم خوابم میاد
ا.ت:چون الان شیش صبه نه غروب
هیونلیکس:واتتتتتت د فاخخخخخخ چراااا انقد حرف می‌زنین که ما بیدار شیممم این ساعتتت
جونگکوک از پله ها اومد بالا گوشی ا.تو از دست تهیونگ کشید و داشت نگاه میکرد ا.ت اومد گوشیشو بگیره
جونگکوک دستشو برد بالا ا.ت پرید ته:گوشیشو نده بهش ا.ت خیلی بلند پرید که (بازم رمانتیک شد ای بابا😂) افتاد بغل جونگکوک،جونگکوکو حل داد که گوشیش از بالا دست جونگکوک افتاد پایین(دوبلکس بید امارتشون)ا.ت:جییییغغغغغغ
از پله ها بدوبدو رفت پایین گوشیشو برداشت
گریه کرد`
ته:دارم درست میبینم ا.ت داره گریه میکنه؟
ا.ت: جونگکوک عنتر کو.نی خیلی کصخل هفته پیش خریدمممممش
جونگکوک:خودم ۵ تا برات میخرم فقط گریه نکن
ا.ت:اینا اشک تمساح بود (دستشو دراز کرد)خب گوشیامو رد کن بیاد
جونگکوک:الان ک مغازه بستس،خب
ا.ت دستشو کرد تو دهنش تفاشو مالید ب چشاش(مثلا داره گریه میکنه)
ته:نکن اینجوری صورتت تفی شد
ا.ت:یاااااا ب تو چ
جونگ سو:حالا اینارو وللش،بیا ببین چ عکس قشنگی از تو و جونگ کوک گرفتم
ا.ت:...
#فیک