تک پارتی
وقتی سر کلاس
تک پارتی
جیمین
جیمین:خانم پارک حواست کجاست
با دادی که استاد زد سرمو بالا آوردم و لبخندی زدم که خشمش بیشتر شد
جیمین:سر کلاس من با پسرای دیگه لاس میزنی؟
اصلا آخه مگه من اجازه دادم با گوشی کار کنی که داری چت میکنی؟خوبه همینو گزارش بدم دفتر مدیر؟
نگاهی به گوشی دستش کردم که پیامام مدام داشت براش میرفت پس بهش گفتم
انا:استاد ببخشید فکر کنم دوستدخترتون پیام میده.جوابشو بدین تا از نگرانی سکته نکرده
جیمین:حواست به کار خودت باشهههه خانم پارککک همین الان برو دفترم
با صدای بلندش آنا وسایلش رو جمع کرد و به سمت دفتر استاد پارک یا همون دوستپسرش راه افتاد
انا:آخه یکی نیست بهش بگه تو که داری درستو میدی منم که حواسم به تختس چرا خودتو لو میدی الان هم من ۴۰ دقیقه گیرم هم تو تا تموم شدن کلاس لحظه شماری میکنی احمق(با پوزخند)
۴۰ دقیقه بعد
جیمین:انا چیکار میکنی اگه یکی پیامآور میدید چی؟آخه مگه من میتونم بهشون توضیح بدم؟
انا:آروم باش بابا الان که چیزی نشد فقط خواستم یادآوری کنم که دوست دارم همین برای همین پیام دادم نمیتونستم که داد بزنم بگم...
جیمین:ای خدااا منم دوست دارم ولی حرفای عاشقانت شب تو تخت بزن منم دوبرابشرو بهت پس میدم...
ولی صحبتای کلافه کننده جیمین با بوسه ناگهانی انا جا موند توی دهنش
جیمین:این کارا عاقبت داره هاااا خانم پارک
انا:همشو میپذیرم
بفرماییینننن
تک پارتی
جیمین
جیمین:خانم پارک حواست کجاست
با دادی که استاد زد سرمو بالا آوردم و لبخندی زدم که خشمش بیشتر شد
جیمین:سر کلاس من با پسرای دیگه لاس میزنی؟
اصلا آخه مگه من اجازه دادم با گوشی کار کنی که داری چت میکنی؟خوبه همینو گزارش بدم دفتر مدیر؟
نگاهی به گوشی دستش کردم که پیامام مدام داشت براش میرفت پس بهش گفتم
انا:استاد ببخشید فکر کنم دوستدخترتون پیام میده.جوابشو بدین تا از نگرانی سکته نکرده
جیمین:حواست به کار خودت باشهههه خانم پارککک همین الان برو دفترم
با صدای بلندش آنا وسایلش رو جمع کرد و به سمت دفتر استاد پارک یا همون دوستپسرش راه افتاد
انا:آخه یکی نیست بهش بگه تو که داری درستو میدی منم که حواسم به تختس چرا خودتو لو میدی الان هم من ۴۰ دقیقه گیرم هم تو تا تموم شدن کلاس لحظه شماری میکنی احمق(با پوزخند)
۴۰ دقیقه بعد
جیمین:انا چیکار میکنی اگه یکی پیامآور میدید چی؟آخه مگه من میتونم بهشون توضیح بدم؟
انا:آروم باش بابا الان که چیزی نشد فقط خواستم یادآوری کنم که دوست دارم همین برای همین پیام دادم نمیتونستم که داد بزنم بگم...
جیمین:ای خدااا منم دوست دارم ولی حرفای عاشقانت شب تو تخت بزن منم دوبرابشرو بهت پس میدم...
ولی صحبتای کلافه کننده جیمین با بوسه ناگهانی انا جا موند توی دهنش
جیمین:این کارا عاقبت داره هاااا خانم پارک
انا:همشو میپذیرم
بفرماییینننن
۴.۷k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.