خا تصور کن چشماتو باز میکنی خودتو توی ی شیرینی فروشی میبی
خا تصور کن چشماتو باز میکنی خودتو توی ی شیرینی فروشی میبینی که شبیه کافی شاپ های فانتزیه:)💙🐳 سعی میکنی بشینی ولی سرت بشدت درد میکنه و گیج میره نمیدونی چیکار کنی دیگه نمیتونی خودتو نگه داری... ی دستو زیر سرت احساس میکنی و به خواب میری..💙🐳:)
با صدای پیانو از روی تخت بلند میشی..:)💙🐳 ی نفر پشت پیانو نشسته و با کت بلند مشکی داره پیانو مینوازه صدای اون پیانو مثل صدای ابشار برات دلنواز بود..:)💙🐳 :)💙🐳
مات مبهوت به پیانیست خیره شده بودی که متوجه نگاه خیره ی نفر روی خودت شدی...:)💙🐳 بهش اهمیت ندادی تا این که صدای شیرین گوشنوازی از پشت سر شروع به خوندن کرد...:)💙🐳내가 나인 게 싫은 날 وقتی از خودم متنفر میشم 영영 사라지고 싶은 날 وقتی فقط میخوام واسه همیشه مرئی شم 문을 하나 만들자 너의 맘 속에다 یه در رو باز کردمو دیدم تو قلب توام 그 문을 열고 들어가면 اگه اون درو باز کنی من اونجا منتظرت ایستادم 이 곳이 기다릴 거야 اشکال نداره که باورش داشته باشی 믿어도 괜찮아 널 위로해줄 من آرومت میکنم Magic Shop تو مغازه جادویی 따뜻한 차 한 잔을 마시며 یه لیوان چای گرم بنوش 저 은하수를 올려다보며 و به اون کهکشان نگاه کن 넌 괜찮을 거야 oh چیزیت نمیشه 여긴 Magic Shop اینجا تو مغازه جادویی 💙🐳 به پشت سرت نگا کردی ی حس قوی ای بهت میگفت که همونی پشت سرتو گرفت بوده..:)💙🐳 اون مرد اروم جلو اومد ترسیدی برگشتی که شاید اون پیانیست کمکت کنه ولی اون دیگه اونجا نبود و پیانو به صورت جادویی خود به خود نواخته میشد:)💙🐳وقتی به پیانو نگاه میکردی حس در اغوش کشیده شدن از پشت توسط ی نفر رو احساس کردی:)💙🐳 به خودت اومدی سرتو اروم برگردوندی:)💙🐳 جیمین اروم در گوشت گفت" بیبی کوچولو تو، تو مغازه من چیکار میکنی؟ اینجا برای انسان های معصومی مثل تو نیست کوچولو:)💙🐳" تعجب کرده بودی جیمین از ریاکشنت خندش میگیره:)💙🐳"ایگووووو:) تو خیلی کیوتی بیبی! میخای چیزی بخوری؟ حس میکنم ضعف کردی اخه طبقه پایین بودیم قش کردی:/ اگه زیر سرتو نگرفته بودم مرده بودی:/💙🐳
کم باشه آخه سیرم💙🐳باشه ولی اول باید ی قول بدی! قول بده مواظب خودت میمونی و همیشه بیبی منی !💙🐳" و انگشت کوچیکه دستشو میاره جلو:)💙🐳
و توهم بهش قول میدی💙🐳
(میدونم الان براتون سوال میشه که چرا جیمین آدم نبود؟
خب جیمین یه فرشته ی کمک برای ا/ت هستش)
با صدای پیانو از روی تخت بلند میشی..:)💙🐳 ی نفر پشت پیانو نشسته و با کت بلند مشکی داره پیانو مینوازه صدای اون پیانو مثل صدای ابشار برات دلنواز بود..:)💙🐳 :)💙🐳
مات مبهوت به پیانیست خیره شده بودی که متوجه نگاه خیره ی نفر روی خودت شدی...:)💙🐳 بهش اهمیت ندادی تا این که صدای شیرین گوشنوازی از پشت سر شروع به خوندن کرد...:)💙🐳내가 나인 게 싫은 날 وقتی از خودم متنفر میشم 영영 사라지고 싶은 날 وقتی فقط میخوام واسه همیشه مرئی شم 문을 하나 만들자 너의 맘 속에다 یه در رو باز کردمو دیدم تو قلب توام 그 문을 열고 들어가면 اگه اون درو باز کنی من اونجا منتظرت ایستادم 이 곳이 기다릴 거야 اشکال نداره که باورش داشته باشی 믿어도 괜찮아 널 위로해줄 من آرومت میکنم Magic Shop تو مغازه جادویی 따뜻한 차 한 잔을 마시며 یه لیوان چای گرم بنوش 저 은하수를 올려다보며 و به اون کهکشان نگاه کن 넌 괜찮을 거야 oh چیزیت نمیشه 여긴 Magic Shop اینجا تو مغازه جادویی 💙🐳 به پشت سرت نگا کردی ی حس قوی ای بهت میگفت که همونی پشت سرتو گرفت بوده..:)💙🐳 اون مرد اروم جلو اومد ترسیدی برگشتی که شاید اون پیانیست کمکت کنه ولی اون دیگه اونجا نبود و پیانو به صورت جادویی خود به خود نواخته میشد:)💙🐳وقتی به پیانو نگاه میکردی حس در اغوش کشیده شدن از پشت توسط ی نفر رو احساس کردی:)💙🐳 به خودت اومدی سرتو اروم برگردوندی:)💙🐳 جیمین اروم در گوشت گفت" بیبی کوچولو تو، تو مغازه من چیکار میکنی؟ اینجا برای انسان های معصومی مثل تو نیست کوچولو:)💙🐳" تعجب کرده بودی جیمین از ریاکشنت خندش میگیره:)💙🐳"ایگووووو:) تو خیلی کیوتی بیبی! میخای چیزی بخوری؟ حس میکنم ضعف کردی اخه طبقه پایین بودیم قش کردی:/ اگه زیر سرتو نگرفته بودم مرده بودی:/💙🐳
کم باشه آخه سیرم💙🐳باشه ولی اول باید ی قول بدی! قول بده مواظب خودت میمونی و همیشه بیبی منی !💙🐳" و انگشت کوچیکه دستشو میاره جلو:)💙🐳
و توهم بهش قول میدی💙🐳
(میدونم الان براتون سوال میشه که چرا جیمین آدم نبود؟
خب جیمین یه فرشته ی کمک برای ا/ت هستش)
۵.۷k
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.