تولدت مبارک پسر بچه
من بیشتر زندگیم نذاشتم که آدمها بهم نزدیک بشن چون میترسیدم، از شکستن قلبم میترسیدم، از تنها شدن بعد از رفتن آدمها، از گریههای دلتنگی، از شبهای سخت و اورثینک، از بیتوجهی شخصی که دوستش دارم، از بیاهمیتی، از فشرده شدن قلبم به خاطر رفتنشون، از اینکه اگه دقت کنن چی ممکنه در من ببینن، دور خودم رو دیوار کشیدم و بقیه رو از خودم دور کردم، و بعدش با تو آشنا شدم و حس کردم که تمام دیوارهام دارن فرو میریزن. تو تنها کسی بودی که نتونستم جلوش مقاومت کنم و دور نگهش دارم.
۱.۱k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.