عشق مافیایی (جونگ کوک و ماریان)(p11)
به جونگ کوک نگاه کردم عرق کرده بود......
+خوبی
_نه
+چرا؟ چی شده؟(با نگرانی)
_هیچی فقط نزدیکم نشو
بدن اینکه منتظر جواب من باشه رفت حموم
+وااااا این چش بود
جونگ کوک ویو
وقتی داشتیم فیلم میدیدیم تح*ریک شدم ولی تونستم خودمو کنترل کنم با سرعت رفتم تو حموم و یه دوش آب سرد گرفتم که شاید بهتر بشم اومدم بیرون و لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین ولی ماریان نبود هرچی صداش میزدم جواب نمیداد رفتم تو آشپزخونه دیدم یه کاغذ روی یخچال برش داشتم و خوندمش
+سلام جونگ کوک راستش خونه یکم وسیله لازم داشت رفتم بگیرم اگه چیزی میخوای بهم زنگ بزن اینم شمارمه***(شما یه شماره در نظر بگیرید) زود برمیگردم مراقب خودت باش
آخیش خیالم راحت برم یکم بخوابم خوابم میاد
ماریان ویو
رفتم تو فروشگاه و داشتم خرید میکردم که دیدم یکی پیام داده بازش کردم
_سلام ماریان جونگ کوکم اومدی شیر موزم بیار نیاری باید دوباره برگردی
همون موقع دیدم چند تا پسر خوشتیپ دارن میان سمتم اهمیت ندادم داشتم رد میشدم که یکیشون گفت (علامت پسرا رو با این نشون میدم٪)
٪اوووف چقد خوشگله بیا یه شب با هم باشیم
بهش اهمیت ندادم و میخواستم رد شم که یکی اومد جلوم
٪کجا خوشگله هنوز باهات کار داریم
ازشون ترسیدم ولی با چیزایی که بلد بودم مطمئن بودم جلوم کم میارن
+گمشید تا همینجا تیکه پارتون نکردم
٪اوه اوه چه خشن ببینم چیکار میخوای بکنی
تا اینو گفت با لگد زدم تو عضوش و فرار کردم تنها چیزی که به ذهنم میرسید این بود که زنگ بزنم به جونگ کوک تا بیاد کمکم کنه پس سریع گوشیم رو در اوردم و بهش زنگ زدم دوبار زنگ زدم جواب نداد بار سوم بلاخره جواب داد
_چیههه( خواب آلود و با صدای بلند)
+ جونگ کوک تورو خدا کمکم کن(درحال نفس نفس زدن)
_چیشده کجایی (با نگرانی)
+نمیتونم توضیح بدم فقط بیا سمت فروشگاه نزدیک ویلا
_باشه الان میام
وبعدش قطع کرد منم با تمام سرعت داشتم میدوییدم.........
+خوبی
_نه
+چرا؟ چی شده؟(با نگرانی)
_هیچی فقط نزدیکم نشو
بدن اینکه منتظر جواب من باشه رفت حموم
+وااااا این چش بود
جونگ کوک ویو
وقتی داشتیم فیلم میدیدیم تح*ریک شدم ولی تونستم خودمو کنترل کنم با سرعت رفتم تو حموم و یه دوش آب سرد گرفتم که شاید بهتر بشم اومدم بیرون و لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین ولی ماریان نبود هرچی صداش میزدم جواب نمیداد رفتم تو آشپزخونه دیدم یه کاغذ روی یخچال برش داشتم و خوندمش
+سلام جونگ کوک راستش خونه یکم وسیله لازم داشت رفتم بگیرم اگه چیزی میخوای بهم زنگ بزن اینم شمارمه***(شما یه شماره در نظر بگیرید) زود برمیگردم مراقب خودت باش
آخیش خیالم راحت برم یکم بخوابم خوابم میاد
ماریان ویو
رفتم تو فروشگاه و داشتم خرید میکردم که دیدم یکی پیام داده بازش کردم
_سلام ماریان جونگ کوکم اومدی شیر موزم بیار نیاری باید دوباره برگردی
همون موقع دیدم چند تا پسر خوشتیپ دارن میان سمتم اهمیت ندادم داشتم رد میشدم که یکیشون گفت (علامت پسرا رو با این نشون میدم٪)
٪اوووف چقد خوشگله بیا یه شب با هم باشیم
بهش اهمیت ندادم و میخواستم رد شم که یکی اومد جلوم
٪کجا خوشگله هنوز باهات کار داریم
ازشون ترسیدم ولی با چیزایی که بلد بودم مطمئن بودم جلوم کم میارن
+گمشید تا همینجا تیکه پارتون نکردم
٪اوه اوه چه خشن ببینم چیکار میخوای بکنی
تا اینو گفت با لگد زدم تو عضوش و فرار کردم تنها چیزی که به ذهنم میرسید این بود که زنگ بزنم به جونگ کوک تا بیاد کمکم کنه پس سریع گوشیم رو در اوردم و بهش زنگ زدم دوبار زنگ زدم جواب نداد بار سوم بلاخره جواب داد
_چیههه( خواب آلود و با صدای بلند)
+ جونگ کوک تورو خدا کمکم کن(درحال نفس نفس زدن)
_چیشده کجایی (با نگرانی)
+نمیتونم توضیح بدم فقط بیا سمت فروشگاه نزدیک ویلا
_باشه الان میام
وبعدش قطع کرد منم با تمام سرعت داشتم میدوییدم.........
۱.۹k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.