تک پارتی از جیمین
تک پارتی از جیمین
وقتی بهت خیانت کرد و بعدش....
ویو ات
از خواب بیدار شدم جیمین پیشم نیس نمیدونم چرا این چند روز باهام سرد شده شاید چون فردا تولدمه اینجوری میکنه آره فهمیدم
ویو جیمین
این چند روزیه دیگه عشقم نسبت به ات از بین رفته و. چند روزه با لونا رابطه دارم داشتم کارای شرکت رو میکردم که گوشیم زنگ خورد ات بود
جواب دادم گفتم
جیمین :بله (سرد )
ات :جیمینا من دارم میرم خونه سولی چند روزی نیستم گفتم بگم
جیمین :باش برو(سرد )
ات : وقتی اینجوری گفت یه لحطه صدای شکستن قلبم رو شنیدم
ویو ات
رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرون یه آرایش معمولی کردم لباسم رو پوشیدم رفتم خونه سولی
سولی:چته باو در رو شکوندی حیوون میمون امازونی
ات :گاو منم در رو باز کنویو جیمین
وقتی ات گفت داره میره تو کونم عروسی بود چون میتونستم لونا رو بیارم خونه پس بش زنگ زدم
لونا :الو سلام ددی .
جیمین :های بیب امروز بیا خونمون
لونا :آخه با وجود اون هرزه نمیشه
جیمین :اون رفته خونه دوستش تو بیا
لونا :باش ددی
جیمین
ساعت ۶ بود با لونا رفتیم خونه و رفتیم تو خونه و اسمات (بچه ها چون نقش اصلی نیست لونا نمی نویسم اسماتش رو )
ویو ات
سولی براش واریز پیش اومده بود پس رفت خارج منم داشتم میرفتم خونه که ۲تا کفش مشکی جلوی در دیدم ولی اونا مال من نبودن نکنه نه بابا در رو باز کردم با چیزی که دیدم نابود شدم اونا لباس های جیمین و یه دختر بودن زمین
رفتم در اتاق رو باز کردم دیدم دارن باهم س*س میکنن جیمین تا منو دید ازش کشید بیرون با لباس پوشید. اومد سمتم که با داد گفتم
ات : چی برآن کم گذاشتن داری بهم خیانت می کنی (داد و گریه )
جیمین :گمشو از خونم بیرون جنده
ات : باش یروز از این کارت پشیمون میشی
از خونه زدم بیرون داشتم از خیابون رد میشدم که یه نور سفیدی دیدم و سیاهی مطلق
ویو جیمین
نمی دونم چرا بعد این کارم عذاب وجدان گرفتم و زدم بیرون تو راه بودم که گوشیم زنگ خورد
جیمین :بله بفرمایید
پرستار :سلام شما آقای پارک جیمین هستید ؟
جیمین :بله خودمم
پرستار زود خودتون رو برسونین زنتون تصادف کرده
جیمین :چییی
مستقیم رفتم بیمارستان رفتم پیش دکتر گفتم
جیمین : آقای دکتر حال همسرم چطوره خوبه
دکتر :غم اخرتون باشه
جیمین :چی داری(که حرفش با دیدن جنازه ات نصف موند )
فلش بک به روز خاکسپاری
جیمین ات خوشگلم نمیخوای بیدار شی غلط کردم تروخدا برگرد (گریه )
قدر همو بدونین تا دیر نشده
پایان
میدونم ریدم و سمی شده بازم
وقتی بهت خیانت کرد و بعدش....
ویو ات
از خواب بیدار شدم جیمین پیشم نیس نمیدونم چرا این چند روز باهام سرد شده شاید چون فردا تولدمه اینجوری میکنه آره فهمیدم
ویو جیمین
این چند روزیه دیگه عشقم نسبت به ات از بین رفته و. چند روزه با لونا رابطه دارم داشتم کارای شرکت رو میکردم که گوشیم زنگ خورد ات بود
جواب دادم گفتم
جیمین :بله (سرد )
ات :جیمینا من دارم میرم خونه سولی چند روزی نیستم گفتم بگم
جیمین :باش برو(سرد )
ات : وقتی اینجوری گفت یه لحطه صدای شکستن قلبم رو شنیدم
ویو ات
رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرون یه آرایش معمولی کردم لباسم رو پوشیدم رفتم خونه سولی
سولی:چته باو در رو شکوندی حیوون میمون امازونی
ات :گاو منم در رو باز کنویو جیمین
وقتی ات گفت داره میره تو کونم عروسی بود چون میتونستم لونا رو بیارم خونه پس بش زنگ زدم
لونا :الو سلام ددی .
جیمین :های بیب امروز بیا خونمون
لونا :آخه با وجود اون هرزه نمیشه
جیمین :اون رفته خونه دوستش تو بیا
لونا :باش ددی
جیمین
ساعت ۶ بود با لونا رفتیم خونه و رفتیم تو خونه و اسمات (بچه ها چون نقش اصلی نیست لونا نمی نویسم اسماتش رو )
ویو ات
سولی براش واریز پیش اومده بود پس رفت خارج منم داشتم میرفتم خونه که ۲تا کفش مشکی جلوی در دیدم ولی اونا مال من نبودن نکنه نه بابا در رو باز کردم با چیزی که دیدم نابود شدم اونا لباس های جیمین و یه دختر بودن زمین
رفتم در اتاق رو باز کردم دیدم دارن باهم س*س میکنن جیمین تا منو دید ازش کشید بیرون با لباس پوشید. اومد سمتم که با داد گفتم
ات : چی برآن کم گذاشتن داری بهم خیانت می کنی (داد و گریه )
جیمین :گمشو از خونم بیرون جنده
ات : باش یروز از این کارت پشیمون میشی
از خونه زدم بیرون داشتم از خیابون رد میشدم که یه نور سفیدی دیدم و سیاهی مطلق
ویو جیمین
نمی دونم چرا بعد این کارم عذاب وجدان گرفتم و زدم بیرون تو راه بودم که گوشیم زنگ خورد
جیمین :بله بفرمایید
پرستار :سلام شما آقای پارک جیمین هستید ؟
جیمین :بله خودمم
پرستار زود خودتون رو برسونین زنتون تصادف کرده
جیمین :چییی
مستقیم رفتم بیمارستان رفتم پیش دکتر گفتم
جیمین : آقای دکتر حال همسرم چطوره خوبه
دکتر :غم اخرتون باشه
جیمین :چی داری(که حرفش با دیدن جنازه ات نصف موند )
فلش بک به روز خاکسپاری
جیمین ات خوشگلم نمیخوای بیدار شی غلط کردم تروخدا برگرد (گریه )
قدر همو بدونین تا دیر نشده
پایان
میدونم ریدم و سمی شده بازم
۱۴.۴k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.