عشق در نگاه اول پارت 10
سه سال بعد
(یک توضیح کوتاه در مورد این سه سال تو این سه سال ات هنوز تو کما هست جانکوک دیگه دانشگاه نرفت و الان یکی از بزرگترین مافیا های کره هست و با لونا نامزده به اجبار پدرش ولی لونا رو اصلا دوست نداره پدر و مادر ات سالمن خداروشکر😂تهیونگ هم داره خودش رو واسه مدیرت شرکت باباش آماده میکنه رزا هم درسش رو ادامه نداد و الان ی نقاش هست کوک دوتا دوست صمیمی داره که اسماشون جیمین هست که نقش جدید در فیک رو داره جیمین مجرده با کوک هم سن هست جیمین 8 سال با کوک دوسته حالا دوست دوم کوک هم میشناسیم تهیونگ هست که سه سال باهم دوستن آهان راستی شغل جیمین هم مافیا هست اسم پدر جیمین نامجون هست جیمین ی داداش داره اسمش شوگا هست شوگا هم مافیاست اون با جانکوک رقیبه کوک تو این سه سال هروز به ات سر میزنه و براش گل میبره تمام)
زمان حال
ویو کوک: امروز مثل همیشه بیدار شدم رفتم حموم اومدم آماده شدم و از خونه زدم بیرون داشتم میرفتم گل فروشی امروز میخواستم برای ات گل رز بخرم ته میگه ات عاشق گله رزه گرفتم و رفتم به طرف بیمارستان وقتی وارد اتاق شدم هنوز چشماش بسته بود گله رز هارو کنار گلدون تختش گذاشتم و روی صندلی کنار تخت نشستم آروم دستاشو گرفتم و نوازش می کردم پس کی بیدار میشی ها پاشو ببین برات گل رز گرفتم همینجوری داشتم نوازش میکردم که با صدای دو نفر برگشتم سمت در رزا با ته اومده بودن بیاین بشینین
ته : باشه. رزا:باشه
دو ساعت نشسته بودیم داشتیم ات رو نگاه میکردیم رزا و ته رفتن منم پاشدم برم دستشویی وقتی برگشتم با چیزی که دیدم شکه شدم و افتادم زمین ....
(یک توضیح کوتاه در مورد این سه سال تو این سه سال ات هنوز تو کما هست جانکوک دیگه دانشگاه نرفت و الان یکی از بزرگترین مافیا های کره هست و با لونا نامزده به اجبار پدرش ولی لونا رو اصلا دوست نداره پدر و مادر ات سالمن خداروشکر😂تهیونگ هم داره خودش رو واسه مدیرت شرکت باباش آماده میکنه رزا هم درسش رو ادامه نداد و الان ی نقاش هست کوک دوتا دوست صمیمی داره که اسماشون جیمین هست که نقش جدید در فیک رو داره جیمین مجرده با کوک هم سن هست جیمین 8 سال با کوک دوسته حالا دوست دوم کوک هم میشناسیم تهیونگ هست که سه سال باهم دوستن آهان راستی شغل جیمین هم مافیا هست اسم پدر جیمین نامجون هست جیمین ی داداش داره اسمش شوگا هست شوگا هم مافیاست اون با جانکوک رقیبه کوک تو این سه سال هروز به ات سر میزنه و براش گل میبره تمام)
زمان حال
ویو کوک: امروز مثل همیشه بیدار شدم رفتم حموم اومدم آماده شدم و از خونه زدم بیرون داشتم میرفتم گل فروشی امروز میخواستم برای ات گل رز بخرم ته میگه ات عاشق گله رزه گرفتم و رفتم به طرف بیمارستان وقتی وارد اتاق شدم هنوز چشماش بسته بود گله رز هارو کنار گلدون تختش گذاشتم و روی صندلی کنار تخت نشستم آروم دستاشو گرفتم و نوازش می کردم پس کی بیدار میشی ها پاشو ببین برات گل رز گرفتم همینجوری داشتم نوازش میکردم که با صدای دو نفر برگشتم سمت در رزا با ته اومده بودن بیاین بشینین
ته : باشه. رزا:باشه
دو ساعت نشسته بودیم داشتیم ات رو نگاه میکردیم رزا و ته رفتن منم پاشدم برم دستشویی وقتی برگشتم با چیزی که دیدم شکه شدم و افتادم زمین ....
۱۵.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.