فیک «اون دوست دخترمه» part 17

ات: برو اونور لطفا
کوک: چرا؟
ات: دوست ندارم
کوک: باشه ولی چرا دوست نداری ؟
ات: چون…چون…
کوک: دیدی الکی میگی دلیلی نداره که دوست نداشته باشی
ات:باشهه….لباسم چطوره ؟
کوک: فوق العاده تر از چیزی که فکر کنی
ات: مهمونا دارن کم کم میان فکر کنم
کوک: اره بیا تا وقتی همشون میان اینجا بمونیم بعدا سوپرایزشون کنیم
ات: مگه نمیدونن که من مثلا دوست دخترتم؟
کوک: مثلا؟
ات: اره دیگه واقعا که نیستم
کوک: نه نمیدونن
ات: اها
ات: راستی چرا گفتی بیام اتاقت
کوک: اها اهااا گفتم بیای برام کت و شلوار انتخاب کنی
ات: خب بزار کمدتو ببینم….اها این سفیدرو ببین
کوک: نه مگه عروسیه
ات: پس چرا خریدیش
کوک: داستانش طولانیه بعد مهمونی برات تعریف میکنم
ات: باشه خب…این مشکیه رو بپوش با من ست شی بیشتر فک کنن قرار میزاریم
کوک: فکر خوبیه
ات ویو
داشت دکمه پیرهنشو باز میکرد چه عضله های بزرگی داشت وای خیلی خفنه ولی…نهه نه اصلا ولش کن اصن بهش فکر نمیکنم
کوک: به چی نگاه میکنی برو بیرون دیگه
ات: چرا اینجوری میگی عین ادم بگو تا برم
کوک: عزیزم داری چیو تماشا میکنی نمیری بیرون؟
ات: بهتر شد باشه رفتم بیرون اتاق منتظرتم
کوک: باشه
چند دقیقه بعد
کوک: اتتتت…اتتتت
ات: چتههه داد نزننن

بچه ها ببخشید دیر شد فردا امتحان دارم درسام تقریبا تموم شد الان براتون دو پارت دیگه ام به عنوان عذرخواهی میذارم منو میبخشید ؟ (ادمین به این خوبی دلتون میاد نبخشید؟😔😂)