ادامه پارت بعد>>>>
ادامه پارت بعد>>>>
توجهی به چراغ نداشتم و وسط خیابون دویدم
_چیکار میکنی دیوونه شدی؟؟؟
×آره دیوونه شدم دیوونم کردی
جیمین سالهاست این حرف تو دلمه و نزدم ولی دیگه دارم نابود میشم فروریختم دیگه توانی برای ادامه دادن به این زندگی کوفتیو ندارم
جیمین
من تورو خیلی دوست..........
زندگی هر کاری از دستش بر میومد انجام داد که من عاشق به معشوقم نرسم هرکاری!!
حتی توانست نفس مرا قطع کند و به زندگی من پایان دهد
اما پارک جیمین اینو همیشه یادت باشه
من بلاخره تورا مال خودم خواهم کرد
در ساعت ۲۵:۶۲
روز ۳۳ دسامبر
در سال ۱۹۸۷
هنگامی که در اسمان شب خورشید بتابد
وقتی که در اواسط تابستان برف ببارد
روزی که آسمان به زمین دوخته شود
و من دیگر عاشقت نباشم
همینقدر غیرممکن:)))
پس در این زندگی
فراموشم کن!!
END
توجهی به چراغ نداشتم و وسط خیابون دویدم
_چیکار میکنی دیوونه شدی؟؟؟
×آره دیوونه شدم دیوونم کردی
جیمین سالهاست این حرف تو دلمه و نزدم ولی دیگه دارم نابود میشم فروریختم دیگه توانی برای ادامه دادن به این زندگی کوفتیو ندارم
جیمین
من تورو خیلی دوست..........
زندگی هر کاری از دستش بر میومد انجام داد که من عاشق به معشوقم نرسم هرکاری!!
حتی توانست نفس مرا قطع کند و به زندگی من پایان دهد
اما پارک جیمین اینو همیشه یادت باشه
من بلاخره تورا مال خودم خواهم کرد
در ساعت ۲۵:۶۲
روز ۳۳ دسامبر
در سال ۱۹۸۷
هنگامی که در اسمان شب خورشید بتابد
وقتی که در اواسط تابستان برف ببارد
روزی که آسمان به زمین دوخته شود
و من دیگر عاشقت نباشم
همینقدر غیرممکن:)))
پس در این زندگی
فراموشم کن!!
END
۱.۹k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.