roman dl by qrar mn 💖 parat:۳۵
یک ماه بعد
خدمدکار جدید اوردیم به نام سوفیا یک خدمکار پیر بود
ارسلان:خاله سوفیا
سوفی:بلع
ارسلان:مربای تمشک رو میاری
سوفی:نه😝
ارسلان:خالههههه
سوفی:الان میارم پسرم
دیانا:صبح بخیر ارسلان من🥺
نیکا:وات پشماممم:)))))
دیانا:پشمام نداره
متین:الوووؤو سیلام
دیانا:سیام
ارسلان:سلام
پوف کرده بود چشام داشتم دیونه میدم
ارسلان:خوابم میاد
دیانا:تو که ساعت 10دیشب خوابیدی
ارسلان:با بدبخت
دیانا:چراااا
ارسلان:بیرون عروسی بود بزن و بتخت میکردم مگه قط میشد
محراب:سیام اره منم نخوابیدم اوفففف تا صبح دست به سینه نشته بودم دلم میخواست برم دومادو بگ*ام بی دوماد شن
ارسلان:اعع زیشته
دیانا:اقا من دلم یک چیزی میخواد ارسی نمیخره
ارسلان:چیه من براتو نخریدم دارو ندار برات خریدم برشکستم کردی خو
دیانا:من دلم لبتاب میخواد
ارسلان:حرفشم نزن از همین حالا قرتی هستی قرتی تر شی نیخوای
نیکا:واتتتت ایول دادش
مهشاد:بسه دیگه بچه رو زایه کردین اشکان داره
این ارسلانه دیگه(با حرص)
دبانا:من قرتیم اره خداحافظ کاشی
ارسلان:دوباره شدم کاشی اعع اعع
دیانا:راستی خیارو یادم رفت بهت بگم خیار کاشی
ارسلان:من خیارم دیگه یک بلایی سرت میارم نفهمی کی بهت زد
دیانا:نترسون مارو کاشی جونننن🥴
ارسلان با حرص:عه وایستا بینم برنمت دلت کتک میخواد
دیانا:محراببببببب هیننن بیا کمک
ارسلان:عه محراب محراب خواب رفته رو مبل
دیانا:ای بابا حالا فهمیدم
ارسلان:رفتم تو اتاق انداختمش روی تخت
دیانا:من چیشی کجا بود
ارسلان:حرف عوض نکن
دیانا:میشه ازم فاصله بگیری
ارسی:نه
دیانا:هر کاری میخوای بکن
ارسی:عه باشه رفتم دکمه لباشو باز کردم روی دلشو بوسیدم
دیانا😲😲😳😳
ارسی:شب لخت میخوابی
دیانا:نه دیگه ارسلان
ارسی:الانم لباستو درار سوتین بپوش بیا پایین وگررنه دوباره باهات همین کارو میکنم
دیانا:باشه
ارسی:افرین
ادامه دارد.......
لایک کنید1000تاییم کنید ممنون😘😘😘
خدمدکار جدید اوردیم به نام سوفیا یک خدمکار پیر بود
ارسلان:خاله سوفیا
سوفی:بلع
ارسلان:مربای تمشک رو میاری
سوفی:نه😝
ارسلان:خالههههه
سوفی:الان میارم پسرم
دیانا:صبح بخیر ارسلان من🥺
نیکا:وات پشماممم:)))))
دیانا:پشمام نداره
متین:الوووؤو سیلام
دیانا:سیام
ارسلان:سلام
پوف کرده بود چشام داشتم دیونه میدم
ارسلان:خوابم میاد
دیانا:تو که ساعت 10دیشب خوابیدی
ارسلان:با بدبخت
دیانا:چراااا
ارسلان:بیرون عروسی بود بزن و بتخت میکردم مگه قط میشد
محراب:سیام اره منم نخوابیدم اوفففف تا صبح دست به سینه نشته بودم دلم میخواست برم دومادو بگ*ام بی دوماد شن
ارسلان:اعع زیشته
دیانا:اقا من دلم یک چیزی میخواد ارسی نمیخره
ارسلان:چیه من براتو نخریدم دارو ندار برات خریدم برشکستم کردی خو
دیانا:من دلم لبتاب میخواد
ارسلان:حرفشم نزن از همین حالا قرتی هستی قرتی تر شی نیخوای
نیکا:واتتتت ایول دادش
مهشاد:بسه دیگه بچه رو زایه کردین اشکان داره
این ارسلانه دیگه(با حرص)
دبانا:من قرتیم اره خداحافظ کاشی
ارسلان:دوباره شدم کاشی اعع اعع
دیانا:راستی خیارو یادم رفت بهت بگم خیار کاشی
ارسلان:من خیارم دیگه یک بلایی سرت میارم نفهمی کی بهت زد
دیانا:نترسون مارو کاشی جونننن🥴
ارسلان با حرص:عه وایستا بینم برنمت دلت کتک میخواد
دیانا:محراببببببب هیننن بیا کمک
ارسلان:عه محراب محراب خواب رفته رو مبل
دیانا:ای بابا حالا فهمیدم
ارسلان:رفتم تو اتاق انداختمش روی تخت
دیانا:من چیشی کجا بود
ارسلان:حرف عوض نکن
دیانا:میشه ازم فاصله بگیری
ارسی:نه
دیانا:هر کاری میخوای بکن
ارسی:عه باشه رفتم دکمه لباشو باز کردم روی دلشو بوسیدم
دیانا😲😲😳😳
ارسی:شب لخت میخوابی
دیانا:نه دیگه ارسلان
ارسی:الانم لباستو درار سوتین بپوش بیا پایین وگررنه دوباره باهات همین کارو میکنم
دیانا:باشه
ارسی:افرین
ادامه دارد.......
لایک کنید1000تاییم کنید ممنون😘😘😘
۱۲.۱k
۱۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.