«فکر خیانت»
«فکر خیانت»
پارت ۷
کوک: رفتم به آشپزخونه بوی خیلی خوبی
حس کردم بعد به جولیا گفتم چیکار داری می
کنی
جولیا: دارم غذا درست می کنم برای تو
کوک: مرسی من سیرم دیشب خیلی غذا
خوردم
جولیا: من خرم غذا واسه تو درست می کنم
واقعاً که
کوک: ماهم نمی تونیم چیزی بگیم زود ناراحت
میشی جولیا یه دفعه غش کرد و من زود بردمش
به بیمارستان بعد اگه بردنش به اتاق یه دفعه
دکتر گفت؟؟؟؟؟؟
دکتر: خانم جئون حامله هستن
کوک :واقعا راست میگید من خیلی خوشحال
شدم جولیا بیدار شد
جولیا: چی شد اینجا کجاست
کوک: هیچی عزیزم یه دفعه غش کردی من به
جولیا گفتم حامله هست
جولیا: چی راست میگی؟
پارت ۷
کوک: رفتم به آشپزخونه بوی خیلی خوبی
حس کردم بعد به جولیا گفتم چیکار داری می
کنی
جولیا: دارم غذا درست می کنم برای تو
کوک: مرسی من سیرم دیشب خیلی غذا
خوردم
جولیا: من خرم غذا واسه تو درست می کنم
واقعاً که
کوک: ماهم نمی تونیم چیزی بگیم زود ناراحت
میشی جولیا یه دفعه غش کرد و من زود بردمش
به بیمارستان بعد اگه بردنش به اتاق یه دفعه
دکتر گفت؟؟؟؟؟؟
دکتر: خانم جئون حامله هستن
کوک :واقعا راست میگید من خیلی خوشحال
شدم جولیا بیدار شد
جولیا: چی شد اینجا کجاست
کوک: هیچی عزیزم یه دفعه غش کردی من به
جولیا گفتم حامله هست
جولیا: چی راست میگی؟
۶.۱k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲