فیک تقاص پارت ۸۳
رفتار ا/ت طوری بود که انگار قبلا هیچ اتفاقی بین ما نیوفتاده و کاملا معمولی بود
ولی از نظر خودم غیر معمول بود
من از درون دارم روانی میشم هنوز دیوانه وار میخوامش
به خاطر کوتاه کردن موهاش دارم دیوونه میشم اونوقت ا/ت خودش خیلی عادی طوری که هیچ اتفاقی نیوفتاده با من رفتار میکنه
از این وضعیت متنفر
شاید به خاطر اینکه ازم متنفره داره این رفتارو میکنه !
ولی امکان نداره چشماش با من حرف میزنه ولی هیچی از معنی حرفاش متوجه نمیشم زبون چشماش تغییر کرده !
جیمین گفت جونگ کوک حرفای تو کاملا درسته ولی کلا کره موندن ما درست نیس
نامجون گفت خب پس چرا فقط ا/ت رو اجبار کردی ... ما ام قرار نیس کره بمونیم
ا/ت گفت منم بهشون میگم با همدیگه برگردیم کانادا ولی حرف تو کله شون نمیره
چه جالب !
ما ام قراره بریم کانادا
قراره عذاب اور ترین زندگی رو اونجا تجربه کنم
تهیونگ گفت شماها کجا قراره برید ؟
نامجون گفت کانادا .... یونگی و هوسوک دو سه ماهه رفتن کانادا ما هم قراره بریم اونجا پیش اونا کار ویزا ما رو هم اونا اوکی کردن
تهیونگ گفت خوبه دیگه .... ویزاتون اومده ؟
نامجون گفت نه .. دیشب که با یونگی حرف زدم گفت فردا ویزامون میاد احتمالا چند روز دیگه راه بیوفتیم بریم باید وسایلامونو جمع کنیم
جیمین گفت همه چی رو فروختی ؟
نامجون گفت همه چی رو جمع کردم کامل !
تهیونگ گفت چه کاریه خب با هم بریم دیگه
جیمین سرشو به علامت تاسف تکون داد و گفت دیگه واقعا مغزم نمیکشه ... اوکی ... اینجا میمونید دیگه تا بریم ؟
گفتم نه بابا اینجا چرا ..؟
جیمین گفت مگه خونه هاتونو نفروختید ؟ کجا میخواید برید پس ؟
گفتم هتل
جیمین پوکر گفت اسکلی ؟ خیر سرت مافیایی ! میری هتل اگه مین هو خواست یه گوهی بخوره خیلی راحت بخوره ! یه تخته ت کمه به خدا .... همینجا میمونید
نامجون گفت اونی که قراره بمونه جونگ کوکه چون من هنوز کلی کار دارم که باید انجام بدم نباید وقتمو هدر بدم احتمالا اخر هفته بریم دیگه
تهیونگ گفت اگه اخر هفته میرید ما ام تا اخر هفته گارامونو جمع میکنیم که بیایم
سرمو یه علامت تایید تکون دادم
خوبی نامجون این بود که بدون اینکه کسی بهش بگه همه ی کارا رو انجام میداد واقعا عالی بود و حالا هم داشت کارامونو انجام میداد
ا/ت اهمیتی نداد و رفت سمت پله ها و ازشون رفت بالا
جیمین فهمیده بود من کل حواسم پیش ا/ت ست به خاطر همین گفت تهیونگ بهم گفته بود یه اسکلی عاشق خواهرم شده ولی فک نمیکردم اون اسکل تو باشی !
با کلافگی گفتم خفه شو
جیمین گفت به رفتاراش نگا نکن شاید از بیرون چیزی نشون نده ولی از درون داغونه اتفاقا اونم عاشق دل خسته ست
تهیونگ پوکر گفت دستِ بزن داره خر نشو جونگ کوک هنوز فرصت فرار داری خیلی بد میزنه
گقتم میتونید اون دهناتونو ببندید !
جیمین گفت خوشم میاد هنوزم دوست نداری اعتراف کنی !
نامجون گفت من فعلا میرم به کارا برسم شما در مورد داستانای عاشقانه تون حرف بزنید بای
نامجون سریع رفت
جیمین با شیطنت و صدای اروم گفت ولی خدایی دوستت داره شاید عاشقت نباشه ولی دوستت داره ازت خوشش میاد پتانسیل مخ زنی داری برو کارو تموم کن
مثل خودش گفتم تو تونستی سارا رو برگردونی ؟
جیمین صاف نشست و گلوشو صاف کرد و گفت ببین یه ضرب المثلی بود که من الان یادم نیس دقیق فقط یادمه که میگفت از یه سوراخ دوباره نیش نخور
تهیونگ پوکر گفت خاک تو سرت ریدی تو ضرب المثل از یه سوراخ دوبار گزیده نشو
جیمین گفت اها اره همین منم داره همین کارو میکنم
ولی از نظر خودم غیر معمول بود
من از درون دارم روانی میشم هنوز دیوانه وار میخوامش
به خاطر کوتاه کردن موهاش دارم دیوونه میشم اونوقت ا/ت خودش خیلی عادی طوری که هیچ اتفاقی نیوفتاده با من رفتار میکنه
از این وضعیت متنفر
شاید به خاطر اینکه ازم متنفره داره این رفتارو میکنه !
ولی امکان نداره چشماش با من حرف میزنه ولی هیچی از معنی حرفاش متوجه نمیشم زبون چشماش تغییر کرده !
جیمین گفت جونگ کوک حرفای تو کاملا درسته ولی کلا کره موندن ما درست نیس
نامجون گفت خب پس چرا فقط ا/ت رو اجبار کردی ... ما ام قرار نیس کره بمونیم
ا/ت گفت منم بهشون میگم با همدیگه برگردیم کانادا ولی حرف تو کله شون نمیره
چه جالب !
ما ام قراره بریم کانادا
قراره عذاب اور ترین زندگی رو اونجا تجربه کنم
تهیونگ گفت شماها کجا قراره برید ؟
نامجون گفت کانادا .... یونگی و هوسوک دو سه ماهه رفتن کانادا ما هم قراره بریم اونجا پیش اونا کار ویزا ما رو هم اونا اوکی کردن
تهیونگ گفت خوبه دیگه .... ویزاتون اومده ؟
نامجون گفت نه .. دیشب که با یونگی حرف زدم گفت فردا ویزامون میاد احتمالا چند روز دیگه راه بیوفتیم بریم باید وسایلامونو جمع کنیم
جیمین گفت همه چی رو فروختی ؟
نامجون گفت همه چی رو جمع کردم کامل !
تهیونگ گفت چه کاریه خب با هم بریم دیگه
جیمین سرشو به علامت تاسف تکون داد و گفت دیگه واقعا مغزم نمیکشه ... اوکی ... اینجا میمونید دیگه تا بریم ؟
گفتم نه بابا اینجا چرا ..؟
جیمین گفت مگه خونه هاتونو نفروختید ؟ کجا میخواید برید پس ؟
گفتم هتل
جیمین پوکر گفت اسکلی ؟ خیر سرت مافیایی ! میری هتل اگه مین هو خواست یه گوهی بخوره خیلی راحت بخوره ! یه تخته ت کمه به خدا .... همینجا میمونید
نامجون گفت اونی که قراره بمونه جونگ کوکه چون من هنوز کلی کار دارم که باید انجام بدم نباید وقتمو هدر بدم احتمالا اخر هفته بریم دیگه
تهیونگ گفت اگه اخر هفته میرید ما ام تا اخر هفته گارامونو جمع میکنیم که بیایم
سرمو یه علامت تایید تکون دادم
خوبی نامجون این بود که بدون اینکه کسی بهش بگه همه ی کارا رو انجام میداد واقعا عالی بود و حالا هم داشت کارامونو انجام میداد
ا/ت اهمیتی نداد و رفت سمت پله ها و ازشون رفت بالا
جیمین فهمیده بود من کل حواسم پیش ا/ت ست به خاطر همین گفت تهیونگ بهم گفته بود یه اسکلی عاشق خواهرم شده ولی فک نمیکردم اون اسکل تو باشی !
با کلافگی گفتم خفه شو
جیمین گفت به رفتاراش نگا نکن شاید از بیرون چیزی نشون نده ولی از درون داغونه اتفاقا اونم عاشق دل خسته ست
تهیونگ پوکر گفت دستِ بزن داره خر نشو جونگ کوک هنوز فرصت فرار داری خیلی بد میزنه
گقتم میتونید اون دهناتونو ببندید !
جیمین گفت خوشم میاد هنوزم دوست نداری اعتراف کنی !
نامجون گفت من فعلا میرم به کارا برسم شما در مورد داستانای عاشقانه تون حرف بزنید بای
نامجون سریع رفت
جیمین با شیطنت و صدای اروم گفت ولی خدایی دوستت داره شاید عاشقت نباشه ولی دوستت داره ازت خوشش میاد پتانسیل مخ زنی داری برو کارو تموم کن
مثل خودش گفتم تو تونستی سارا رو برگردونی ؟
جیمین صاف نشست و گلوشو صاف کرد و گفت ببین یه ضرب المثلی بود که من الان یادم نیس دقیق فقط یادمه که میگفت از یه سوراخ دوباره نیش نخور
تهیونگ پوکر گفت خاک تو سرت ریدی تو ضرب المثل از یه سوراخ دوبار گزیده نشو
جیمین گفت اها اره همین منم داره همین کارو میکنم
۴۵.۰k
۲۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.