🖤پادشاه من🖤 پارت 23
از زبان ا.ت:
اولین مافیا از امریکا رسید و وارد عمارت شد حدود یا خودمممممم چقدر بادیگاردددددددد مگه اومدن بجنگن حدود 50 بادیگارد همراش بودن و بقیه هم بیرون از یکی از خدمت کارها پرسیدم :
ا.ت: چندتا مافیا میاد؟ ☺
خدمتکار : 10 تا، 5 تا طرف ما 5 تا طرف اونا که یکی از کسایی که با ارباب دشمنن اسمش لوسیفره خیلی بی رحم و زشته پس مواظب باش😧
ا.ت: اهان باشه😐
بعد از این مافیایی که از امریکا اومد ارباب پارک و ارباب کیم با دو نفر دیگه که طرف ما بودن اومدن تو و 300 بادیگارد هم پشت سرشون وای خدا چنقدره اینا جذابنننننن من قربونشون برم
بعد نیم ساعت 4 نفر که معلوم بود دشمنای اربابم هستن اومدن از خدمتکار پرسیدم :
ا.ت: کدومشون لوسیفره 😥
خدمتکار : دومین نفر همونی که لباس هاوایی پوشیده ☹️
ا.ت: چقدر شبیه میمونه اه اه اه این که با ذغال مویی نمیزنه 🤢
خدمتکار : اره ایشش🤮
که یهو لوسیفر بهم نگاه کرد و نگاهش هم سمته🔞 بوداین نگاه کثیفتو از روم بردار ولی یه ترسی تو وجودم احساس کردم اونا رفتن ولی نمیدونم از خدمتکار پرسیدم :
ا.ت: کجا رفتن؟ 🙄
خدمتکار: تو سالن قراردادها 😒
ا.ت: اهان 🙁
اجوما : ا.تتتتتتتتتت 😠
ا.ت: بله اجوما 😟
اجوما : سه ساعته دارم صدات میکنم کجایی؟ 🤨
ا.ت: ببخشید کاری باهام دارین😞
اجوما: این اب جو هارو با سویی ببرین بالا 😏
سویی: اما اجوما من نه یکی دیگه رو بگو بره باهاش😟
اجوما: نه برو یکم پاهات باز بشه 😌
سویی و ا.ت : چشم😔
از زبان ا.ت :
علف از کدوم طرف سبز شده که اجوما به سویی گف یه کاری انجام بده. رفتیم بالا و در زدیم................
اولین مافیا از امریکا رسید و وارد عمارت شد حدود یا خودمممممم چقدر بادیگاردددددددد مگه اومدن بجنگن حدود 50 بادیگارد همراش بودن و بقیه هم بیرون از یکی از خدمت کارها پرسیدم :
ا.ت: چندتا مافیا میاد؟ ☺
خدمتکار : 10 تا، 5 تا طرف ما 5 تا طرف اونا که یکی از کسایی که با ارباب دشمنن اسمش لوسیفره خیلی بی رحم و زشته پس مواظب باش😧
ا.ت: اهان باشه😐
بعد از این مافیایی که از امریکا اومد ارباب پارک و ارباب کیم با دو نفر دیگه که طرف ما بودن اومدن تو و 300 بادیگارد هم پشت سرشون وای خدا چنقدره اینا جذابنننننن من قربونشون برم
بعد نیم ساعت 4 نفر که معلوم بود دشمنای اربابم هستن اومدن از خدمتکار پرسیدم :
ا.ت: کدومشون لوسیفره 😥
خدمتکار : دومین نفر همونی که لباس هاوایی پوشیده ☹️
ا.ت: چقدر شبیه میمونه اه اه اه این که با ذغال مویی نمیزنه 🤢
خدمتکار : اره ایشش🤮
که یهو لوسیفر بهم نگاه کرد و نگاهش هم سمته🔞 بوداین نگاه کثیفتو از روم بردار ولی یه ترسی تو وجودم احساس کردم اونا رفتن ولی نمیدونم از خدمتکار پرسیدم :
ا.ت: کجا رفتن؟ 🙄
خدمتکار: تو سالن قراردادها 😒
ا.ت: اهان 🙁
اجوما : ا.تتتتتتتتتت 😠
ا.ت: بله اجوما 😟
اجوما : سه ساعته دارم صدات میکنم کجایی؟ 🤨
ا.ت: ببخشید کاری باهام دارین😞
اجوما: این اب جو هارو با سویی ببرین بالا 😏
سویی: اما اجوما من نه یکی دیگه رو بگو بره باهاش😟
اجوما: نه برو یکم پاهات باز بشه 😌
سویی و ا.ت : چشم😔
از زبان ا.ت :
علف از کدوم طرف سبز شده که اجوما به سویی گف یه کاری انجام بده. رفتیم بالا و در زدیم................
۹.۸k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.