تو مهربانی می کنی و حتی به وضوح حس می کنی خیلی مواقع، ساد
تو مهربانی میکنی و حتی به وضوح حس میکنی خیلی مواقع، ساده فرضت میکنند، دستت میاندازند و میبالند به اینکه از تو سیاستمدارترند.
به مرور عادت میکنی به این رفتارهای مسموم و به مهربان بودنت، لبخند زدنت، سخت نگرفتنت، آزار ندادنت و بخشیدنت ادامه میدهی.
فقط گاهی خیلی دلت میگیرد از بیانصافیِ آدمها و با خودت کلنجار میروی، دلت میخواهد فریاد بزنی: ببینید! من دارم شبیه به یک انسان با شما رفتار میکنم، پشیمانم نکنید! چون من هم بلدم آدمِ بدی باشم، بلدم نبخشم، بلدم انتقام بگیرم، آزار بدهم و آسیب بزنم...
بعد با خودت کنار میآیی و در خودت همه چیز را حل میکنی و دوباره دیوار شکستهی شعور و غرورت را میچینی و از نو شروع میکنی به مهربان بودن و بخشیدن و ساده فرض شدن!
حکایت زندگی آدمهای مهربان، یک چنین چیزیست...
به مرور عادت میکنی به این رفتارهای مسموم و به مهربان بودنت، لبخند زدنت، سخت نگرفتنت، آزار ندادنت و بخشیدنت ادامه میدهی.
فقط گاهی خیلی دلت میگیرد از بیانصافیِ آدمها و با خودت کلنجار میروی، دلت میخواهد فریاد بزنی: ببینید! من دارم شبیه به یک انسان با شما رفتار میکنم، پشیمانم نکنید! چون من هم بلدم آدمِ بدی باشم، بلدم نبخشم، بلدم انتقام بگیرم، آزار بدهم و آسیب بزنم...
بعد با خودت کنار میآیی و در خودت همه چیز را حل میکنی و دوباره دیوار شکستهی شعور و غرورت را میچینی و از نو شروع میکنی به مهربان بودن و بخشیدن و ساده فرض شدن!
حکایت زندگی آدمهای مهربان، یک چنین چیزیست...
۳۴.۱k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.