وقتی اعضا عاشقتن و میبینن داری خودکشی میکنی (درخواستی)
نامجون: درحالی که تاریخ انقضای شیر کاکائو رو نگاه میکرد سمت اتاقت میاد: هی ا.ت
دستشو چند بار روی در میکوبه و منتظر جوابت میمونه«بیام تو؟؟ الوو؟ ا.ت؟؟»
بعد از کلی انتظار جوابی نمیشنوه و میاد داخل اتاق که تورو توی تراس اتاقت میبینه
زمانی که پات رو روی میله تراس میزاری با صدایی که نگرانی رو معلوم میکنه صدات میزنه: هی ا.تتتتتتتتتتتتت چیکار میکنیییییییی؟ نمیگی اگه نباشی چه بلایی سر من میاد هاا؟؟
اشک های از گوشه های چشمش سر میخورن: چرا میخوای اینکارو کنی ها؟؟ پس من چی ؟ فکر منو کردی؟؟ نگفتی من اینجا بدون تو روانی میشم؟
اگه نباشی.. موهای کیو..بین انگشتام بپیچم؟؟ ها؟
من...منه دیوونه..دوست دارم..
دستشو چند بار روی در میکوبه و منتظر جوابت میمونه«بیام تو؟؟ الوو؟ ا.ت؟؟»
بعد از کلی انتظار جوابی نمیشنوه و میاد داخل اتاق که تورو توی تراس اتاقت میبینه
زمانی که پات رو روی میله تراس میزاری با صدایی که نگرانی رو معلوم میکنه صدات میزنه: هی ا.تتتتتتتتتتتتت چیکار میکنیییییییی؟ نمیگی اگه نباشی چه بلایی سر من میاد هاا؟؟
اشک های از گوشه های چشمش سر میخورن: چرا میخوای اینکارو کنی ها؟؟ پس من چی ؟ فکر منو کردی؟؟ نگفتی من اینجا بدون تو روانی میشم؟
اگه نباشی.. موهای کیو..بین انگشتام بپیچم؟؟ ها؟
من...منه دیوونه..دوست دارم..
۱۵.۷k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.