پارت ۱
پارت ۱
آریانا :
خیلی خسته شده بودن از اختیاراتی که از من گرفته بودن و نمیزاشتن من کار خودمو انجام بدم خانواده من بسار مذهبی بودن و همه سرهنگ و سرگرد بودن من عاشق پزشکی بودم اما بخاطر اینکه خانوادم اجازه ندادن من رو به اجبار سرگرد کردن برادر من اما زیر بار این همه زورگویی نرفت و از ایران فرار کرد و از خانواده طرد شد اما من رو اینجا رها کرد و رفت 😢هیچکس حق نداره اسم برادر من رو توی خانواده بیار .
آریانا :
خیلی خسته شده بودن از اختیاراتی که از من گرفته بودن و نمیزاشتن من کار خودمو انجام بدم خانواده من بسار مذهبی بودن و همه سرهنگ و سرگرد بودن من عاشق پزشکی بودم اما بخاطر اینکه خانوادم اجازه ندادن من رو به اجبار سرگرد کردن برادر من اما زیر بار این همه زورگویی نرفت و از ایران فرار کرد و از خانواده طرد شد اما من رو اینجا رها کرد و رفت 😢هیچکس حق نداره اسم برادر من رو توی خانواده بیار .
۲.۶k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.