ازدواج اجباری: پارت9
تهیونگ ویو:
یونا نزدیک گردنم نفس میکشید و من احساس خوبی نداشتم ولی چون خوابیده بود چیزی نگفتم و تحمل کردم
فردا صبح:
از خواب بیدار شدم و دیدم یونا هنوز خوابه اروم پاشدم و لباسم رو پوشیدم و رفتم سر کار
یونا ویو:
از خواب پاشدم دیدم تهیونگ نیست حوصله نداشتم بهش زنگ بزنم پس رفتم یه دوش گرفتم و رفتم پایین. روی میز اشپزخونه انواع صبحانه بود. کسی هم نبود پس نشتم و صبحونه م رو خوردم خواستم میز رو جم کنم که یه نفر نذاشت
اجوما: صبح بخیر دخترم من اینجا کار میکنم میتونی به من بگی اجوما هر کاری داشتی من رو صدا کن
یونا: چشم اجوما من میرم توی اتاقم
رفتم داخل اتاق. کاری نداشتم انجام بدم پس نشستم سریال دیدم. بعد از تقریبا 1ساعت (از این به بعد به تهیونگ میگم ته)
ته اومد
ته: سلام
دستش رو باز کرد که برم بقلش منم وقتی دیدم خیلی کیوته پریدم بقلش
یونا: سلام اوپا
ته: چخبر
یونا: هیچی
از بقلش اومدم بیرون و رفتم روی تخت نشستم. ته هم جلوی من داشت دکمه های پیرهنش رو باز میکرد دیشب به بدنش توجه نکرده بودم ولی بدن خیلی سکسی داشت(معلومه که عشق من بدن خیلی سکسی داره)
خودم رو کیوت کردم و گفتم
یونا: اوپا میشه بریم بستنی بخوریم
ته پیهنش رو دراورد و اومد نزدیکم و رو به روم نشست و اومد نزدیک صورتم و بوسه ای به لبم زد من هم که تعجب کرده بودم افتادم روی تخت. ته روم خیمه زد و گفت
ته: باشه ولی یه شرط داره
یونا: چه شرطی
ته: بعدش یه زره شیطونی کنیم
یونا: باشه قبوله
ته چند دقیقه لبم رو بوسید بعد پاشد و رفت لباسش رو پوشید
بسه دیگه خسته شدم برم ظرف هارو بشورم بعد میام پارت 10و 11رو اپ میکنم
یونا نزدیک گردنم نفس میکشید و من احساس خوبی نداشتم ولی چون خوابیده بود چیزی نگفتم و تحمل کردم
فردا صبح:
از خواب بیدار شدم و دیدم یونا هنوز خوابه اروم پاشدم و لباسم رو پوشیدم و رفتم سر کار
یونا ویو:
از خواب پاشدم دیدم تهیونگ نیست حوصله نداشتم بهش زنگ بزنم پس رفتم یه دوش گرفتم و رفتم پایین. روی میز اشپزخونه انواع صبحانه بود. کسی هم نبود پس نشتم و صبحونه م رو خوردم خواستم میز رو جم کنم که یه نفر نذاشت
اجوما: صبح بخیر دخترم من اینجا کار میکنم میتونی به من بگی اجوما هر کاری داشتی من رو صدا کن
یونا: چشم اجوما من میرم توی اتاقم
رفتم داخل اتاق. کاری نداشتم انجام بدم پس نشستم سریال دیدم. بعد از تقریبا 1ساعت (از این به بعد به تهیونگ میگم ته)
ته اومد
ته: سلام
دستش رو باز کرد که برم بقلش منم وقتی دیدم خیلی کیوته پریدم بقلش
یونا: سلام اوپا
ته: چخبر
یونا: هیچی
از بقلش اومدم بیرون و رفتم روی تخت نشستم. ته هم جلوی من داشت دکمه های پیرهنش رو باز میکرد دیشب به بدنش توجه نکرده بودم ولی بدن خیلی سکسی داشت(معلومه که عشق من بدن خیلی سکسی داره)
خودم رو کیوت کردم و گفتم
یونا: اوپا میشه بریم بستنی بخوریم
ته پیهنش رو دراورد و اومد نزدیکم و رو به روم نشست و اومد نزدیک صورتم و بوسه ای به لبم زد من هم که تعجب کرده بودم افتادم روی تخت. ته روم خیمه زد و گفت
ته: باشه ولی یه شرط داره
یونا: چه شرطی
ته: بعدش یه زره شیطونی کنیم
یونا: باشه قبوله
ته چند دقیقه لبم رو بوسید بعد پاشد و رفت لباسش رو پوشید
بسه دیگه خسته شدم برم ظرف هارو بشورم بعد میام پارت 10و 11رو اپ میکنم
۱۳.۴k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.