پارت ۲
پارت ۲
بعد کلاس همه به جمع شده بودن تو حیاط و میخندیدن اولش فک کردم مسابقه اس ولی وقتی رفتم نزدیک برگام ریخت اون پسره داشت یه نفر کتک میزد رفتم جلوش و جداش کردم
یونجی:هی داری چیکار میکنی احمق
کوک:چی الان چیشد؟!
یونجی:گفتم داری چیکار میکنی دس از سرش بردار
کوک:و اگه نکنم باید کیو ببینم؟
یونجی:جنازت(گوه نخور)
همه:ههخههخهههههههه این دختره دیونه اس
که یهو یه دختر دستم رو گرفت و برد اون پشت
یونجی: هی داری چیکار میکنی ولم کن
جنی:احمق ساکت
یونجی:چی،
جنی:داشتی اونجا چیکار میکردی چطور جرعت میکنی آخه
یونجی:ببینم منظورت چی!؟
جنی:من میدونم تو چی هستی ولی میدونی اون چیه
یونجی:تو از کجا میدونی
جنی:منم مثل تو متفاوت هستم
یونجی:چی هستی
جنی:جادوگر اما الان این مهم نیست مهم اینه که تو تو خطر افتادی تو با یه خوناشام دشمنی کردی
یونجی:آها چییییییییییییییییی
جنی:اره و الان باید همین الان فرار کنی بدو از مدرسه برو
مثل چی دوییدم بیرون مدرسه و خودم رو رسوندم خونه منظور جنی چیه یعنی کوک خوناشام
خواستم برم داخل که یه چیز تیز تو گلوم حس کردم و دیگه چیزی نفهمیدم
بعد کلاس همه به جمع شده بودن تو حیاط و میخندیدن اولش فک کردم مسابقه اس ولی وقتی رفتم نزدیک برگام ریخت اون پسره داشت یه نفر کتک میزد رفتم جلوش و جداش کردم
یونجی:هی داری چیکار میکنی احمق
کوک:چی الان چیشد؟!
یونجی:گفتم داری چیکار میکنی دس از سرش بردار
کوک:و اگه نکنم باید کیو ببینم؟
یونجی:جنازت(گوه نخور)
همه:ههخههخهههههههه این دختره دیونه اس
که یهو یه دختر دستم رو گرفت و برد اون پشت
یونجی: هی داری چیکار میکنی ولم کن
جنی:احمق ساکت
یونجی:چی،
جنی:داشتی اونجا چیکار میکردی چطور جرعت میکنی آخه
یونجی:ببینم منظورت چی!؟
جنی:من میدونم تو چی هستی ولی میدونی اون چیه
یونجی:تو از کجا میدونی
جنی:منم مثل تو متفاوت هستم
یونجی:چی هستی
جنی:جادوگر اما الان این مهم نیست مهم اینه که تو تو خطر افتادی تو با یه خوناشام دشمنی کردی
یونجی:آها چییییییییییییییییی
جنی:اره و الان باید همین الان فرار کنی بدو از مدرسه برو
مثل چی دوییدم بیرون مدرسه و خودم رو رسوندم خونه منظور جنی چیه یعنی کوک خوناشام
خواستم برم داخل که یه چیز تیز تو گلوم حس کردم و دیگه چیزی نفهمیدم
۴.۶k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.