p5
p5
فیک ویژه
_________________________________________________________
لیا: او من باید برم...
عسل: کجا؟!
لیا: داداشم*ذوق*
عسل : اوکی برو...
لیا: ماچ به کلت*عسل رو محکم بغل کرد*
عسل:....چرا بدنمو حس نمیکنم؟
* * * * *
عسل: *درحال رانندگی بدو میخواستم برگردم خانه.... توی حال خودم بودم پشت چراغ قرمز که یه ماشین از ناکجا ابد زد به ماشینم و بله تصادف شد*
***: خانوم جلوتو نمیتونی ببین؟!!؟*داد*
عسل: هی اقا من پشت چراغ قرمز وایساده بودم چی میگی؟
***: به هر حال من ازت خسارت میگیرم! اینو یادت باشه*داد*
*در ماشین یارو باز شد*
عسل: *مرده مدام داشت دادو بیداد میکرد منم حوصلم سر رفته بود .. کی میخواد فکشو جمع کنه؟ .. که یه نفر از ماشین مرده پیاده شد....یا حضرت نودل کیمچیییییی ... چقدر کراشههههههههههه عرررررررر اون کت شلوار با اون کراوات... وای خداااا موهاششششششششششش(خود درگیری ذهنی)*
نامجون: اقای ایم به اعصابت مسلط باش! ... ببخشید خانوم ... هر چقدر خسارت باشه می پردازم...
عسل: ...*شک*
جین:*از ماشین پیدا شد و اقای ایم رو برد تو ماشین*
نامجون:*نگاهی یه صندوق عقب ماشینت کرد که مثل مقنعه تا شده بود* اووو واقعا خیلی معذرت میخوام...یه لحظه وایسید...
عسل:....*سرجام خشکم زده بود ... نمیتونستم خودم تکون بدم یا از جام حرکت کنم.....*
نامجون:*زنگ زد به یکی*
نامجون: بازم خیلی معذرت میخوام ... الان جرثقیل میاد تا ماشینتون رو ببره تعمیرگاه...
عسل: خیلی ممنونم
نامجون: ظاهرا میخواسین جایی برین...؟
عسل: اره میخواستم برگردم خونه
نامجون: او ... من میتونم شما رو تا خونتون برسونم....
عسل: چی؟؟!
(ادمین: احساس میکنم عسل الان که غش کنه ... والا منم جاش بودم قطعا غش که نه سکته میکردم)
نامجون: لطفا درخواست منو رد نکنید همراهم بیاین...
عسل: امم باشه
نامجون: *جین که روی صندلی عقب رو پرت کرد جلو*
(ادمین: جهت اطلاع جین و نامجون سوار لیموزینن)
جین: یااا چه میکنی من جام خوب بود؟
نامجون: مگه گفتم بده؟
جبن: ....باشه بابا اه صورت هندسامم
نامجون: ....
* * * * *
نامجون:*در لیموزین رو برای عسل باز کرد*(ادمین: خدا از شانس ها هم به ما بده) بفرمائید
عسل: ممنون*سوار شد*
* * * * *
عسل:*لیموزین خیلی شیک خوشگلی بودد .. اما صاحبش از اون خیلی بهتر بود ... جرثقیل امد و ماشینمو برد تعمیر گاه....*
نامجون: امم ببخشید اسمتون؟
عسل: عسلم هستم...
نامجون: خوشبختم... کیم نامجون
عسل: *هعی چقدر اشنا میزنه....*
عسل: خوشبختم اقای کیم
_________________________________________________________
پارت 6 رو بعد نهار میزارم الاناس که مامانم به ... بله
فیک ویژه
_________________________________________________________
لیا: او من باید برم...
عسل: کجا؟!
لیا: داداشم*ذوق*
عسل : اوکی برو...
لیا: ماچ به کلت*عسل رو محکم بغل کرد*
عسل:....چرا بدنمو حس نمیکنم؟
* * * * *
عسل: *درحال رانندگی بدو میخواستم برگردم خانه.... توی حال خودم بودم پشت چراغ قرمز که یه ماشین از ناکجا ابد زد به ماشینم و بله تصادف شد*
***: خانوم جلوتو نمیتونی ببین؟!!؟*داد*
عسل: هی اقا من پشت چراغ قرمز وایساده بودم چی میگی؟
***: به هر حال من ازت خسارت میگیرم! اینو یادت باشه*داد*
*در ماشین یارو باز شد*
عسل: *مرده مدام داشت دادو بیداد میکرد منم حوصلم سر رفته بود .. کی میخواد فکشو جمع کنه؟ .. که یه نفر از ماشین مرده پیاده شد....یا حضرت نودل کیمچیییییی ... چقدر کراشههههههههههه عرررررررر اون کت شلوار با اون کراوات... وای خداااا موهاششششششششششش(خود درگیری ذهنی)*
نامجون: اقای ایم به اعصابت مسلط باش! ... ببخشید خانوم ... هر چقدر خسارت باشه می پردازم...
عسل: ...*شک*
جین:*از ماشین پیدا شد و اقای ایم رو برد تو ماشین*
نامجون:*نگاهی یه صندوق عقب ماشینت کرد که مثل مقنعه تا شده بود* اووو واقعا خیلی معذرت میخوام...یه لحظه وایسید...
عسل:....*سرجام خشکم زده بود ... نمیتونستم خودم تکون بدم یا از جام حرکت کنم.....*
نامجون:*زنگ زد به یکی*
نامجون: بازم خیلی معذرت میخوام ... الان جرثقیل میاد تا ماشینتون رو ببره تعمیرگاه...
عسل: خیلی ممنونم
نامجون: ظاهرا میخواسین جایی برین...؟
عسل: اره میخواستم برگردم خونه
نامجون: او ... من میتونم شما رو تا خونتون برسونم....
عسل: چی؟؟!
(ادمین: احساس میکنم عسل الان که غش کنه ... والا منم جاش بودم قطعا غش که نه سکته میکردم)
نامجون: لطفا درخواست منو رد نکنید همراهم بیاین...
عسل: امم باشه
نامجون: *جین که روی صندلی عقب رو پرت کرد جلو*
(ادمین: جهت اطلاع جین و نامجون سوار لیموزینن)
جین: یااا چه میکنی من جام خوب بود؟
نامجون: مگه گفتم بده؟
جبن: ....باشه بابا اه صورت هندسامم
نامجون: ....
* * * * *
نامجون:*در لیموزین رو برای عسل باز کرد*(ادمین: خدا از شانس ها هم به ما بده) بفرمائید
عسل: ممنون*سوار شد*
* * * * *
عسل:*لیموزین خیلی شیک خوشگلی بودد .. اما صاحبش از اون خیلی بهتر بود ... جرثقیل امد و ماشینمو برد تعمیر گاه....*
نامجون: امم ببخشید اسمتون؟
عسل: عسلم هستم...
نامجون: خوشبختم... کیم نامجون
عسل: *هعی چقدر اشنا میزنه....*
عسل: خوشبختم اقای کیم
_________________________________________________________
پارت 6 رو بعد نهار میزارم الاناس که مامانم به ... بله
۲.۲k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.