چند پارتی جین پارت سه
ویو ات .....
صبح بیدار شدم دیدم جین نیست بغضم گرفت اهه فک کنم عوارض بارداری زیاد احساساتی شدم هوم .... رفتم کارامو کردم و رفتم پایین میز صبحانه اماده بود رفتم که بشینم بخورم فقط یک قاشق چایی خوری بیشتر نخوردم که صدای در اومد خدمتکارا که ظهر میان که دیدم جین اومد و گفت
_ اوه بیب بیدار شدی صورتم هنوز بغض الود بود بادیدنم لبخندی که داشت محو شد اومد با دستاش صورتم رو قاب کرد و پیشونیم رو بوسید
_ بیب ، عشقم چیشده چرا چشمای قشنگت اشکی شده هوم
+ جیننااصبح بیدار شدم دیدم نیستی ناراحت شدم
_ اه بیب من فقط رفتم بیرون یه کاری انجام بدم بیا اینجا ببینم ( دستاش رو باز کرد بری بغلش )
+ پریدم بغلش و موهامو بایه دستش که رو سرم بود نوازش کرد و اون یکی دستش رو کمرم بود سرم رو به سینش فشار میداد و روی موهام بوسه های ریز میزاشت
_ خب امم نیمیخوای بشینیم
+ اهوم ددی بریم
رفتیم نشستیم روی میز تو اشپزخونه که دیدم دوتا جعبه گذاشت رو میز با تعجب نگاش کردم
_ هوم نمیخوای ببینی ددی برات چی خریده ؟
+ اینا دیگه چی ان
_ خب بگیر این یکی کادوی سالگرد ازدواجمونه امروز بود ببینم یادت رفته بود
+ اوووه خب دیدی که دیروز حالم خوب نبود ببشید ( کیوت )
سرم رو ناز کرد
_ اشکالی نداره کیوتی خب بازش کن ببینم خوشت میاد
+ مگه میشه خوشم نیاد ....بازش کردم ی پلاک زنجیر بود وسطش یه سنگ سفید داشت و معلوم بود خیلی گرونه
+ این این خیلی قشنگه اما اون دیگه چیه
_ این کادو ی اینه که منو به اروزی پدرشدنم رسوندی بازش کن
بازش کردم یه پلاک ابی و فرشته ای بود واو خیلی خوشگله
_ راستش جذب سنگ ابی ش شدم چون میدونی که بعد از رنگ صورتی رنگ موردعلاقه من ابیه دوسش داری
+ اهوم ولی چرا کادو هایی به این گرونی گرفتی واقعا لازم نبود
_ ببین هرچقدر هم من هزینه کنم مهم نیست مهم اینه که فقط تو بخندی همین
خب حالا هم هنوز نمیتونی چیزی بخوری
+ امم نه تو خوردی
_ اهوم
+ تو سرکار نمیری امروز
_ نه چند ساعت دیرتر میرم
+ خدمتکارا کی میان
_ دو ساعت دیگه بیا برو بشین رو کاناپه تا من میز رو جمع کنم
+ هوم
جین میزو جمع کرد و اومد بیشم سرم رو گرفت گذاشت رو سینش و نوازشم کرد که زنگ خورد و جین درو باز کرد نگهبا نا و خدمتکارا بودن اومدن و تعظییم کردن و رفتن کاراشون رو انجام بدن یکی از خدمتکارا یک خانم سن با لا بود و ما بش میگفتیم اجوما اون مث مادرم بود و دوسش داشتم .....
جین برگشت پیشم نشست که ........
اسلاید دو گردبند کادوی سالگر د ازدواج
اسلاید سه گردبند باردار شدن ات
میدونم کمه ولی واقعا حالم بده لطفا لایک کنید مرسی .
صبح بیدار شدم دیدم جین نیست بغضم گرفت اهه فک کنم عوارض بارداری زیاد احساساتی شدم هوم .... رفتم کارامو کردم و رفتم پایین میز صبحانه اماده بود رفتم که بشینم بخورم فقط یک قاشق چایی خوری بیشتر نخوردم که صدای در اومد خدمتکارا که ظهر میان که دیدم جین اومد و گفت
_ اوه بیب بیدار شدی صورتم هنوز بغض الود بود بادیدنم لبخندی که داشت محو شد اومد با دستاش صورتم رو قاب کرد و پیشونیم رو بوسید
_ بیب ، عشقم چیشده چرا چشمای قشنگت اشکی شده هوم
+ جیننااصبح بیدار شدم دیدم نیستی ناراحت شدم
_ اه بیب من فقط رفتم بیرون یه کاری انجام بدم بیا اینجا ببینم ( دستاش رو باز کرد بری بغلش )
+ پریدم بغلش و موهامو بایه دستش که رو سرم بود نوازش کرد و اون یکی دستش رو کمرم بود سرم رو به سینش فشار میداد و روی موهام بوسه های ریز میزاشت
_ خب امم نیمیخوای بشینیم
+ اهوم ددی بریم
رفتیم نشستیم روی میز تو اشپزخونه که دیدم دوتا جعبه گذاشت رو میز با تعجب نگاش کردم
_ هوم نمیخوای ببینی ددی برات چی خریده ؟
+ اینا دیگه چی ان
_ خب بگیر این یکی کادوی سالگرد ازدواجمونه امروز بود ببینم یادت رفته بود
+ اوووه خب دیدی که دیروز حالم خوب نبود ببشید ( کیوت )
سرم رو ناز کرد
_ اشکالی نداره کیوتی خب بازش کن ببینم خوشت میاد
+ مگه میشه خوشم نیاد ....بازش کردم ی پلاک زنجیر بود وسطش یه سنگ سفید داشت و معلوم بود خیلی گرونه
+ این این خیلی قشنگه اما اون دیگه چیه
_ این کادو ی اینه که منو به اروزی پدرشدنم رسوندی بازش کن
بازش کردم یه پلاک ابی و فرشته ای بود واو خیلی خوشگله
_ راستش جذب سنگ ابی ش شدم چون میدونی که بعد از رنگ صورتی رنگ موردعلاقه من ابیه دوسش داری
+ اهوم ولی چرا کادو هایی به این گرونی گرفتی واقعا لازم نبود
_ ببین هرچقدر هم من هزینه کنم مهم نیست مهم اینه که فقط تو بخندی همین
خب حالا هم هنوز نمیتونی چیزی بخوری
+ امم نه تو خوردی
_ اهوم
+ تو سرکار نمیری امروز
_ نه چند ساعت دیرتر میرم
+ خدمتکارا کی میان
_ دو ساعت دیگه بیا برو بشین رو کاناپه تا من میز رو جمع کنم
+ هوم
جین میزو جمع کرد و اومد بیشم سرم رو گرفت گذاشت رو سینش و نوازشم کرد که زنگ خورد و جین درو باز کرد نگهبا نا و خدمتکارا بودن اومدن و تعظییم کردن و رفتن کاراشون رو انجام بدن یکی از خدمتکارا یک خانم سن با لا بود و ما بش میگفتیم اجوما اون مث مادرم بود و دوسش داشتم .....
جین برگشت پیشم نشست که ........
اسلاید دو گردبند کادوی سالگر د ازدواج
اسلاید سه گردبند باردار شدن ات
میدونم کمه ولی واقعا حالم بده لطفا لایک کنید مرسی .
۶.۳k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.