پارت دوم: دلقک مریض
پارت دوم: دلقک مریض
ات : اوکی
رفتم خونه ی دوش گرفتم
رفتم پایین و صبحانه خوردم و کل اون روز رو استراحت کردم
فردا صبح بلند شدم رفتم ی آرایش خیلی ساده کردم صبحونه خوردم
و رفتم دانشگاه
با بچه های اکیپ
کلی خوش گذروندیم
و بعد رفتیم خونه منم رفتم یکم خوابیدم بلند شدم نهار خوردم ۳ بود رفتم ی دوش گرفتم ی لباس خیلی کیوت پوشیدم
و آرایش کیوت کردم رفتم سراغ کشف ی کفش سفید پوشیدم
و عطر یخم رو زدم و راه افتادم ۵:۱۹ بود و لی من میخواستم اول برم خرید
رفتم داخل ی فروشگاه بزرگ چند دس لباس و کفش و عطر گرفتم
و رفتم خونه وسایل رو گذاشتم و رفتم
پارک اونچون
هنوز کسی نیومده بود روی
سبزه ها دراز کشیدم و آهنگ گوش دادم تا اینکه یکی زد به پیشونیم
بلند شدم دیدم بچه هان
جنی : داشت خوابت می برد ها
کوک : آهنگ گوش میدادی
ات : آیی ترسیدم چطونه آخه بیاید بشینید
جیمین : خوب بچه ها ی چیزی میخوام بگم
میگن داخل جنگل وحشت ی دلقک هست
ات : حالا ما چکار کنیم
جیمین : بیاید ی روزی رو انتخاب کنیم بریم اون جنگل تا ببینیم واقعی هس یا نه
کوک : معلومه که واقعی نی
جنی : امتحانش ظررر نداره که
ات : اوکی منم مشکلی ندارم
جیمین پس سه شنبه ساعت ۸ کنار برگه همین پارک آماده باشید
جنی : باشه عزیزم من میرم کار دارم
خلاصه رفتیم خونه
منم رفتم رو تخت و ی پادکست گوش دادم
و بعد بلند شدم و رفتم شام
ات : اوکی
رفتم خونه ی دوش گرفتم
رفتم پایین و صبحانه خوردم و کل اون روز رو استراحت کردم
فردا صبح بلند شدم رفتم ی آرایش خیلی ساده کردم صبحونه خوردم
و رفتم دانشگاه
با بچه های اکیپ
کلی خوش گذروندیم
و بعد رفتیم خونه منم رفتم یکم خوابیدم بلند شدم نهار خوردم ۳ بود رفتم ی دوش گرفتم ی لباس خیلی کیوت پوشیدم
و آرایش کیوت کردم رفتم سراغ کشف ی کفش سفید پوشیدم
و عطر یخم رو زدم و راه افتادم ۵:۱۹ بود و لی من میخواستم اول برم خرید
رفتم داخل ی فروشگاه بزرگ چند دس لباس و کفش و عطر گرفتم
و رفتم خونه وسایل رو گذاشتم و رفتم
پارک اونچون
هنوز کسی نیومده بود روی
سبزه ها دراز کشیدم و آهنگ گوش دادم تا اینکه یکی زد به پیشونیم
بلند شدم دیدم بچه هان
جنی : داشت خوابت می برد ها
کوک : آهنگ گوش میدادی
ات : آیی ترسیدم چطونه آخه بیاید بشینید
جیمین : خوب بچه ها ی چیزی میخوام بگم
میگن داخل جنگل وحشت ی دلقک هست
ات : حالا ما چکار کنیم
جیمین : بیاید ی روزی رو انتخاب کنیم بریم اون جنگل تا ببینیم واقعی هس یا نه
کوک : معلومه که واقعی نی
جنی : امتحانش ظررر نداره که
ات : اوکی منم مشکلی ندارم
جیمین پس سه شنبه ساعت ۸ کنار برگه همین پارک آماده باشید
جنی : باشه عزیزم من میرم کار دارم
خلاصه رفتیم خونه
منم رفتم رو تخت و ی پادکست گوش دادم
و بعد بلند شدم و رفتم شام
۳.۲k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.