رمان رز مشکی p.۴
کونیکیدا : خب نقشه از این قراره که اول شما ها میرید و برسی میکنید که
چه نقشه هایی ریختن و بعدش اگ لو رفتید خب مهم نیس اگر هم نرفتید
بهشون یه سلامی کنید
دازای : چرا باید بهشون سلام کنیم ☺️
کونیکیدا :احمق اگه بذاری دارم توضیح میدم 😠
دازای: خب بده من چیکارت دارم☺️
کونیکیدا : خب داشتم میگفتم چون نقشه اصلی اینه که باهاشون مبارزه کنید ولی ولی باید جوری مبارزه کنید که هرچی برای نقششان آماده کرده بودن به فنا بره و اینکه اونا الان توی کشتی هستن و این کله نقشه ما هست میدونم نقشه ی بدیه اما برای احتیاط کنجی هم میفرستم اما وسطای نقشه حالا چیه چرا نگاه میکنید برید دیگه
دازای : خیله خب ما رفتیم
یوسانو : ما رفتیم
کونیکیدا: برید
(بعد رسیدن )
دازای : فک کنم رسیدیم
یوسانو : از کجا انقد مطمئنی؟
دازای : همیشه به خودت اعتماد کن او اونهاشن اون اکوتاگوا عه داره چیکار میکنه
.......
چه نقشه هایی ریختن و بعدش اگ لو رفتید خب مهم نیس اگر هم نرفتید
بهشون یه سلامی کنید
دازای : چرا باید بهشون سلام کنیم ☺️
کونیکیدا :احمق اگه بذاری دارم توضیح میدم 😠
دازای: خب بده من چیکارت دارم☺️
کونیکیدا : خب داشتم میگفتم چون نقشه اصلی اینه که باهاشون مبارزه کنید ولی ولی باید جوری مبارزه کنید که هرچی برای نقششان آماده کرده بودن به فنا بره و اینکه اونا الان توی کشتی هستن و این کله نقشه ما هست میدونم نقشه ی بدیه اما برای احتیاط کنجی هم میفرستم اما وسطای نقشه حالا چیه چرا نگاه میکنید برید دیگه
دازای : خیله خب ما رفتیم
یوسانو : ما رفتیم
کونیکیدا: برید
(بعد رسیدن )
دازای : فک کنم رسیدیم
یوسانو : از کجا انقد مطمئنی؟
دازای : همیشه به خودت اعتماد کن او اونهاشن اون اکوتاگوا عه داره چیکار میکنه
.......
۱.۳k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.