پارت ۶
بعد از خوردن صبحونه شوگا گفت ( بریم اتاق M )
معنی اتاقM رو بلد نبودم ولی می دونستم باید باهاشون برم . رفتیم اونجا. یه اتاق بزرگ بود که کاملا مجهز به تمام صلاح های امنیتی و فوق پیشرفته بود. یه میز بزرگ که از این سر اتاق تا اون ور کشیده شده بود وسط اتاق وجود داشت. نه پنجره ایی بود و نه نورگیری. تنها منبع روشنایی اونجا چنتا لامپ بود.همه سر جاهاشون نشستن. کوک هم پیش من نشست. ازش پرسیدم ( چرا عوضی اون بالا نشسته؟)
با تعجب گفت (عوضی کیه؟)
گفتم ( مگه بجز شوگا کسی هم هست؟)
با پوزخند گفت ( آها! شوگا رییسه. اون همه نقشه هارو میکشه و اجرا میکنم. البته ما هم کمکش میکنیم)
پرسیدم ( گاوصندوق بازکن دیگه ایی نداشتین)
انگار که چیزی رو قایم کنه گفت ( بعدا میفهمی الان فقط روی کار تمرکز کن)
نمی دونستم چیو قایم میکنه. یکم مشکوک شدم که با صدای شوگا به خودم اومدم که گفت ( ساکت شو پیشی کوچولو تا ننداختمت بیرون)
همه با هم ریز ریز میخندیدن . منم گفتم ( آره تو راس میگی. اصلا با اون قدت میتونی دستگیره در رو باز کنی. جیمین ازت بلند تره کوتوله)
همه داشتن از خنده میپوکیدن ولی تنها کسی که نمی خندید شوگا بود .خیلییییی جدی گفت ( میریم سر اصل مطلب) و شروع کرد به توضیح دادن . منم هندرفوریم رو در آوردم و روی صندلی لم دادم و شروع کردم به بازی با گوشیم. پرش زمانی
//// ۴۵ دقیقه بعد
توضیح دادن نقشه تموم شد. شوگا گفت ( همه فهمیدین؟؟؟)
جولیا گفت ( آره ؛ ولی فک کنیم یکی نفهمیده.)
بلافاصله همه منو نگاه کردن.
گفتم (چیه خوشگل ندیدین؟)
شوگا گفت ( چیزایی رو که گفتم بگو)
منم همه نقشه رو مو به مو گفتم. دهن همه باز بود . کوک گفت ( وااااو .مثل اینکه یه حرفه ایی همه چی تموم بهمون اضافه کردی شوگا هیونگ. خوب کارتو بلدی!)
شوگا گفت (آره کارمو خوب بلدم ولی مثل اینکه یه کوچولوی رومخ و پررو گیرمون اومده)
گفتم ( اگه نصیحت های بابابزرگ تموم شده من میرم.)
پاشدم و رفتم بیرون. از شوگا متنفر بودم. ولی نقشش عالی بود. میخاست ۴ تا از بزرگترین گاوصندوق های جهان رو بزنه. یکی در پاریس، واشنگتن، مسکو و فرانسه. ولی از طرفی هم مشکوک بودم. یعنی اون گاوصندوق باز کن قبلی کی بوده که کوک به من چیزی نگفت؟ ذهنم درگیر بود که با سر رفتم توی دیوار
خودم رو برای زمین خوردن آماده کرده بودم که........................................................
ادامه دارد
تا پارت بعد خدافظ
معنی اتاقM رو بلد نبودم ولی می دونستم باید باهاشون برم . رفتیم اونجا. یه اتاق بزرگ بود که کاملا مجهز به تمام صلاح های امنیتی و فوق پیشرفته بود. یه میز بزرگ که از این سر اتاق تا اون ور کشیده شده بود وسط اتاق وجود داشت. نه پنجره ایی بود و نه نورگیری. تنها منبع روشنایی اونجا چنتا لامپ بود.همه سر جاهاشون نشستن. کوک هم پیش من نشست. ازش پرسیدم ( چرا عوضی اون بالا نشسته؟)
با تعجب گفت (عوضی کیه؟)
گفتم ( مگه بجز شوگا کسی هم هست؟)
با پوزخند گفت ( آها! شوگا رییسه. اون همه نقشه هارو میکشه و اجرا میکنم. البته ما هم کمکش میکنیم)
پرسیدم ( گاوصندوق بازکن دیگه ایی نداشتین)
انگار که چیزی رو قایم کنه گفت ( بعدا میفهمی الان فقط روی کار تمرکز کن)
نمی دونستم چیو قایم میکنه. یکم مشکوک شدم که با صدای شوگا به خودم اومدم که گفت ( ساکت شو پیشی کوچولو تا ننداختمت بیرون)
همه با هم ریز ریز میخندیدن . منم گفتم ( آره تو راس میگی. اصلا با اون قدت میتونی دستگیره در رو باز کنی. جیمین ازت بلند تره کوتوله)
همه داشتن از خنده میپوکیدن ولی تنها کسی که نمی خندید شوگا بود .خیلییییی جدی گفت ( میریم سر اصل مطلب) و شروع کرد به توضیح دادن . منم هندرفوریم رو در آوردم و روی صندلی لم دادم و شروع کردم به بازی با گوشیم. پرش زمانی
//// ۴۵ دقیقه بعد
توضیح دادن نقشه تموم شد. شوگا گفت ( همه فهمیدین؟؟؟)
جولیا گفت ( آره ؛ ولی فک کنیم یکی نفهمیده.)
بلافاصله همه منو نگاه کردن.
گفتم (چیه خوشگل ندیدین؟)
شوگا گفت ( چیزایی رو که گفتم بگو)
منم همه نقشه رو مو به مو گفتم. دهن همه باز بود . کوک گفت ( وااااو .مثل اینکه یه حرفه ایی همه چی تموم بهمون اضافه کردی شوگا هیونگ. خوب کارتو بلدی!)
شوگا گفت (آره کارمو خوب بلدم ولی مثل اینکه یه کوچولوی رومخ و پررو گیرمون اومده)
گفتم ( اگه نصیحت های بابابزرگ تموم شده من میرم.)
پاشدم و رفتم بیرون. از شوگا متنفر بودم. ولی نقشش عالی بود. میخاست ۴ تا از بزرگترین گاوصندوق های جهان رو بزنه. یکی در پاریس، واشنگتن، مسکو و فرانسه. ولی از طرفی هم مشکوک بودم. یعنی اون گاوصندوق باز کن قبلی کی بوده که کوک به من چیزی نگفت؟ ذهنم درگیر بود که با سر رفتم توی دیوار
خودم رو برای زمین خوردن آماده کرده بودم که........................................................
ادامه دارد
تا پارت بعد خدافظ
۱۹.۲k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.