𝐏𝐚𝐫𝐭⁴
𝐏𝐚𝐫𝐭⁴
{𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐚𝐧𝐝 𝐰𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐥𝐨𝐯𝐞}
شوگا:روی ماشیناشون رد یاب گذاشتید؟
ته:اره
شوگا:خب میریم جایی که هستن باید بدون سر و صدا وارد عمل بشیم
ته:چشم قربان
•••••••
ا/ت:بچه ها باید از کشور خارج شیم اینجا دیگه امن نیست
جیهوپ:فعلا جامون امنه هفته دیگه
ا/ت:اون دفعه هم هی گفتی فعلا نه که پلیسا جامون و پیدا کردن(داد)
جیهوپ:باشه آروم باش ، جیمین کارای خروج و انجام بده فردا میریم
ا/ت:این دود از کجا میاد
جونگکوک:بچه ها من جایی و نمیبینم چشام میسوزه
شوگا:دستگیرشون کنید
جیهوپ:بچه ها فرار کنید
راوی:پلیسا گاز اشک آور انداخته بودن اونجا و بقیه تونستن فرار کنن ولی ا/ت دستگیر شد....
ا/ت:تو کی هستی چرا از ت تاریکی نمیای بیرون؟
شوگا:پارک ا/ت تو منو میشناسی(اومد جلوی نور)
ا/ت:شوگا؟( تعجب )
شوگا:حالا که منو میشناسی میخوام که همه چیز و بهم بگی
ا/ت:بعد چرا باید اینکار و بکنم؟
شوگا:چون اگه این کارو نکنی مجازات سختی میشی یا شاید هم..
ا/ت:اعدام همه اینارو میدونم ولی من هیچی نمیگم
شوگا:باشه هرجور راحتی,تهیونگ ببرش
ته:برو تو
ا/ت:چرا انفرادی؟
ته:چون باید همینجا باشی
«یکماه بعد»
راوی:یکماه شده وا/ت هنوز چیزی نگفته دیگه از این وضعیت خسته شد و همه رو لو داد
شوگا:ینی اونا خیلی وقته که از کشور خارج شدن؟(داد)
ا/ت:آره رفتن ترکیه
شوگا:پس چرا الان داری میگی(داد)
ا/ت:....
شوگا:تهیونگ میبریش خونه من تا کارام و انجام بدم و بیام توام تا اون موقع پیشش بمون
ته:باشه
••••••••
جیمین:تا کی میخوای انقد بیخیال باشی خواهر من الان یه ماه تو زندانه و معلوم نیست چه بلایی سرش آوردن(داد)
جیهوپ:آروم باش به فکرش هستم چند روز دیگه خودشون اگ آزادش نکردن خودم دست به کار میشم
•••••••••
ا/ت:میشه برم یچیزی بردارم بخورم؟!
ته:آرع
ا/ت:یهو برگشتم که با تهیونگ برخورد کردم و لبم با لبش برخورد کرد
ته:(با تعجب سریع رفت عقب)ببخشید
ا/ت:نه تقصیر من بود میشه به شوگا بگی بیاد
ته:داره میاد تو راه
شوگا:رسیدم توی خونه که دیدم صدای داد و بیداد میاد
ته: ببین داری جر میزنی من باید میبردم
ا/ت:نه خیرم من بردم
ته:اصلا از اول
شوگا:چخبرتونه؟مگ بچه دو ساله اید که دعوا میکنید؟
ته:خب جرزنی میکنه
ا/ت:نه خیرم من برده بودم
شوگا: باشه بسه ا/ت بیا تو اتاقم
•ادامه دارد•
•عشق سیاه و سفید•
{𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐚𝐧𝐝 𝐰𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐥𝐨𝐯𝐞}
شوگا:روی ماشیناشون رد یاب گذاشتید؟
ته:اره
شوگا:خب میریم جایی که هستن باید بدون سر و صدا وارد عمل بشیم
ته:چشم قربان
•••••••
ا/ت:بچه ها باید از کشور خارج شیم اینجا دیگه امن نیست
جیهوپ:فعلا جامون امنه هفته دیگه
ا/ت:اون دفعه هم هی گفتی فعلا نه که پلیسا جامون و پیدا کردن(داد)
جیهوپ:باشه آروم باش ، جیمین کارای خروج و انجام بده فردا میریم
ا/ت:این دود از کجا میاد
جونگکوک:بچه ها من جایی و نمیبینم چشام میسوزه
شوگا:دستگیرشون کنید
جیهوپ:بچه ها فرار کنید
راوی:پلیسا گاز اشک آور انداخته بودن اونجا و بقیه تونستن فرار کنن ولی ا/ت دستگیر شد....
ا/ت:تو کی هستی چرا از ت تاریکی نمیای بیرون؟
شوگا:پارک ا/ت تو منو میشناسی(اومد جلوی نور)
ا/ت:شوگا؟( تعجب )
شوگا:حالا که منو میشناسی میخوام که همه چیز و بهم بگی
ا/ت:بعد چرا باید اینکار و بکنم؟
شوگا:چون اگه این کارو نکنی مجازات سختی میشی یا شاید هم..
ا/ت:اعدام همه اینارو میدونم ولی من هیچی نمیگم
شوگا:باشه هرجور راحتی,تهیونگ ببرش
ته:برو تو
ا/ت:چرا انفرادی؟
ته:چون باید همینجا باشی
«یکماه بعد»
راوی:یکماه شده وا/ت هنوز چیزی نگفته دیگه از این وضعیت خسته شد و همه رو لو داد
شوگا:ینی اونا خیلی وقته که از کشور خارج شدن؟(داد)
ا/ت:آره رفتن ترکیه
شوگا:پس چرا الان داری میگی(داد)
ا/ت:....
شوگا:تهیونگ میبریش خونه من تا کارام و انجام بدم و بیام توام تا اون موقع پیشش بمون
ته:باشه
••••••••
جیمین:تا کی میخوای انقد بیخیال باشی خواهر من الان یه ماه تو زندانه و معلوم نیست چه بلایی سرش آوردن(داد)
جیهوپ:آروم باش به فکرش هستم چند روز دیگه خودشون اگ آزادش نکردن خودم دست به کار میشم
•••••••••
ا/ت:میشه برم یچیزی بردارم بخورم؟!
ته:آرع
ا/ت:یهو برگشتم که با تهیونگ برخورد کردم و لبم با لبش برخورد کرد
ته:(با تعجب سریع رفت عقب)ببخشید
ا/ت:نه تقصیر من بود میشه به شوگا بگی بیاد
ته:داره میاد تو راه
شوگا:رسیدم توی خونه که دیدم صدای داد و بیداد میاد
ته: ببین داری جر میزنی من باید میبردم
ا/ت:نه خیرم من بردم
ته:اصلا از اول
شوگا:چخبرتونه؟مگ بچه دو ساله اید که دعوا میکنید؟
ته:خب جرزنی میکنه
ا/ت:نه خیرم من برده بودم
شوگا: باشه بسه ا/ت بیا تو اتاقم
•ادامه دارد•
•عشق سیاه و سفید•
۲.۱k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.