گل شد برآمد پیکرم آهسته آهسته
گل شد برآمد پیکرم آهسته آهسته
انگار دارم می پرم آهسته آهسته
انگشترم، مُهرم، پلاکم، چفیه ام، عطرم
پیدا شد از دور و برم آهسته آهسته
آهسته آهسته سرم از خاک می روید
از خاک می روید سرم آهسته آهسته
جز نیمه ای از من نمی یابید، روزی سوخت
در شعله نیم دیگرم آهسته آهسته
خوابیدم بر شانه ها و می برندم ... نه
تابوت را من می برم آهسته آهسته
آن پیرزن، این زن به چشمم آشنا هستند
دارم به جا می آورم آهسته آهسته
این خبر می ریخت
خواندم، پدر جای تو خالی است
از چشم های خواهرم آهسته آهسته
دیگر برای آستین بالا زدن دیر است
این را بگو با مادرم آهسته آهسته
انگار دارم می پرم آهسته آهسته
انگشترم، مُهرم، پلاکم، چفیه ام، عطرم
پیدا شد از دور و برم آهسته آهسته
آهسته آهسته سرم از خاک می روید
از خاک می روید سرم آهسته آهسته
جز نیمه ای از من نمی یابید، روزی سوخت
در شعله نیم دیگرم آهسته آهسته
خوابیدم بر شانه ها و می برندم ... نه
تابوت را من می برم آهسته آهسته
آن پیرزن، این زن به چشمم آشنا هستند
دارم به جا می آورم آهسته آهسته
این خبر می ریخت
خواندم، پدر جای تو خالی است
از چشم های خواهرم آهسته آهسته
دیگر برای آستین بالا زدن دیر است
این را بگو با مادرم آهسته آهسته
۱.۴k
۲۱ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.