فیک بابای من
از زبان یونا
از خواب بیدار شدم امروز سالگرد شرکت مامانمه همه چی اماده کرده مامانم کارمندان وغیره افراد من از بیشتر دلم برای عمو جونکوک خاله لیسا دایی چا اوو عمو فیلیکس تنگ شده چون چند وقت ندیدم شون فک کنم اومدن الان عصر برم اماده بشم از اتاقم اومد اشپزخونه دیدم اجوما داره چیزیی اماده میکنه رفتم(یونا+ اجوما *)
+ سلام اجوما
*سلام دخترم
+میشه به من یچیزی بدی
*چی بدم
+خوارکی
*باشه بیا بخور راستی اماده شو همه چی را اماده کردم گذاشتم کنار صندلی اتاق خوابت لیا میاد موهات را درست میکنه دیگه یانگ سه ساعته منتظرته انقدر دیگه نخواب
+باشه نگران نباش من غذام را تموم کردم میرم اماده بشم چند دقیقه بعد لیا هم بفرست من رفتم
*غذات تموم نشده از دست تو دختر
+رفتم تو اتاقم حموم کردم لباسم را پوشیدم
نکته
(پچه ها یونا بیماری قلبی داره و هر موقع ناراحت بشه اون شکل میگیره وفقط چااوو یانگ اجوما یونهی لیسا وفیلیکس خبر دارن و لیسا جونکوک فیلیکس هیچ چی یونا نمیشه چون جونکوک مدل شرکت مامان یونا به همون خاطر زیاد نزدیکه به یونا لیسا و فیلیکس هم دوستایی مامان یونا هستن ولی چااوو دایی واقعی یونا)
از خواب بیدار شدم امروز سالگرد شرکت مامانمه همه چی اماده کرده مامانم کارمندان وغیره افراد من از بیشتر دلم برای عمو جونکوک خاله لیسا دایی چا اوو عمو فیلیکس تنگ شده چون چند وقت ندیدم شون فک کنم اومدن الان عصر برم اماده بشم از اتاقم اومد اشپزخونه دیدم اجوما داره چیزیی اماده میکنه رفتم(یونا+ اجوما *)
+ سلام اجوما
*سلام دخترم
+میشه به من یچیزی بدی
*چی بدم
+خوارکی
*باشه بیا بخور راستی اماده شو همه چی را اماده کردم گذاشتم کنار صندلی اتاق خوابت لیا میاد موهات را درست میکنه دیگه یانگ سه ساعته منتظرته انقدر دیگه نخواب
+باشه نگران نباش من غذام را تموم کردم میرم اماده بشم چند دقیقه بعد لیا هم بفرست من رفتم
*غذات تموم نشده از دست تو دختر
+رفتم تو اتاقم حموم کردم لباسم را پوشیدم
نکته
(پچه ها یونا بیماری قلبی داره و هر موقع ناراحت بشه اون شکل میگیره وفقط چااوو یانگ اجوما یونهی لیسا وفیلیکس خبر دارن و لیسا جونکوک فیلیکس هیچ چی یونا نمیشه چون جونکوک مدل شرکت مامان یونا به همون خاطر زیاد نزدیکه به یونا لیسا و فیلیکس هم دوستایی مامان یونا هستن ولی چااوو دایی واقعی یونا)
۳.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.