My wild mafia پارت 12
مارو از هم جدا کردن دور بودیم شبو روزم فقط تو بودی ات قرار بود انتقاممو بگیرم ولی این قلب لعنتی ک برای تو فقط میتپید اجازه نمیداد تو راست گفتی من باید باید ب حرف قلبم گوش بدم شاید بهتر بشم ات من ب حرف قلبم گوش دادم میدونی اوت بهم چی گفت
جیمین یدفعه جلوم زانو زد ی حلقه از تو جیبش در اورد گفت
جیمین: گفت ک با ملکه قلبم ازدواج کنم با بغض گفت ات با من ازدواج میکنی برای همیشه پیش هم باشیم
ات
تمام این مدت داشتم با بغض جیمینو نگاه میکردم اون واقعا بهم اعتراف کرد من باورم نمیشه بهش بهش نگاه کردم جلوم زانو زده بود همه مارو نگاه میکردن گریم در اومد گفتم
ات: منم تمام گذشتمو یادم اومد هق فکر میکردم میخوای انتقام بچیری ازم هق اما الان فهمیدم اینطوری نیست من من پیشنهادتو قبول میکنم داد زدم بله بلههه باهات ازدواج میکنم با ذوق بلند شد حلقرو دستم کرد کمرمو کشید طرف خودش همه جیغو دستو هورا میززدن گفت
جیمین: عاشقتم پرنسس من
ات: منم همینطور
سرامونو ب هم نزدیک کردیم همو. بو.... سی.. دیم
خیلی روز خوبی بود
فلش بک جیمین
تو اتاقم بودم ک کوک اومد
کوک: جیمین
جیمین: بله
کوک ما ک میدونیم تو هنوزممم عاشق ات پس چرا بهش نمیگی
جیمین با تعجب نگاهش کردم گفتم
جیمین: من عاشقشم قلب لعنتیم عاشقش شده اما نمیشه اون بچه ی قاتله
کوک: جیمین پدر خودتم ی قاتل رنجیره ای بود درسته من با اعضا صحبت کردم راضیشون کردم معلومه نمیشه جلو عشقو گرفت اون ی بچه بوده از کارای پدرش چ میفهمیده الکی ات مقصر نکن اون زندگی بدی داشته بنظرم بهش پیشنهاد بده مطمئنن اونم دوستت داره
جیمین: مطمئنی اگه ردم کرد چی
کوک: من مطمئنم ک دارم بهت میگم پیشنهاد بده تا دیر نشده
کوک رفت ب حرفاش فکرد کردم اون راست میگفت ات فقط ی بچه بود من باید قاتل اصلیو پیدا کنم
پس تصمیم گرفتم امشب تو جشن پیشنهاد بدم بهش رفتم طلا فروشی همرا با گردنبند ی انگشترم خریدم رفتیم عمارت
پایان فلش بک
ات خیلی خوشحال بودم ک باهم قراره باشیم درست مثل زمان بچگیمون
جیمین
باورم نمیشد ات یادش اومد همچیو فکنم اونموقع ک با گریه پیشم بود یادش اومد هرچی الان جفتمون ب ارزومون رسیدیم اعضا با نوشیدنی اومدن پیشمون نوشیدنی گرفتیمو همه با هم گفتیم
کل جمعیت مهمونی: ب سلامتی مافیای وحشی
خندمون گرفت خیلی جشن خوبی بود ات خیلی خسته بود رفت بخوابه منم تا صبح با اعضا نشستیم خندیدیم
فردا
بنظرتون تموم شد نههه ادامه داره پارت بعدوو ظهررر میزارممم دستم شکستتت 😂
ماچ بهتون🥰🥰
جیمین یدفعه جلوم زانو زد ی حلقه از تو جیبش در اورد گفت
جیمین: گفت ک با ملکه قلبم ازدواج کنم با بغض گفت ات با من ازدواج میکنی برای همیشه پیش هم باشیم
ات
تمام این مدت داشتم با بغض جیمینو نگاه میکردم اون واقعا بهم اعتراف کرد من باورم نمیشه بهش بهش نگاه کردم جلوم زانو زده بود همه مارو نگاه میکردن گریم در اومد گفتم
ات: منم تمام گذشتمو یادم اومد هق فکر میکردم میخوای انتقام بچیری ازم هق اما الان فهمیدم اینطوری نیست من من پیشنهادتو قبول میکنم داد زدم بله بلههه باهات ازدواج میکنم با ذوق بلند شد حلقرو دستم کرد کمرمو کشید طرف خودش همه جیغو دستو هورا میززدن گفت
جیمین: عاشقتم پرنسس من
ات: منم همینطور
سرامونو ب هم نزدیک کردیم همو. بو.... سی.. دیم
خیلی روز خوبی بود
فلش بک جیمین
تو اتاقم بودم ک کوک اومد
کوک: جیمین
جیمین: بله
کوک ما ک میدونیم تو هنوزممم عاشق ات پس چرا بهش نمیگی
جیمین با تعجب نگاهش کردم گفتم
جیمین: من عاشقشم قلب لعنتیم عاشقش شده اما نمیشه اون بچه ی قاتله
کوک: جیمین پدر خودتم ی قاتل رنجیره ای بود درسته من با اعضا صحبت کردم راضیشون کردم معلومه نمیشه جلو عشقو گرفت اون ی بچه بوده از کارای پدرش چ میفهمیده الکی ات مقصر نکن اون زندگی بدی داشته بنظرم بهش پیشنهاد بده مطمئنن اونم دوستت داره
جیمین: مطمئنی اگه ردم کرد چی
کوک: من مطمئنم ک دارم بهت میگم پیشنهاد بده تا دیر نشده
کوک رفت ب حرفاش فکرد کردم اون راست میگفت ات فقط ی بچه بود من باید قاتل اصلیو پیدا کنم
پس تصمیم گرفتم امشب تو جشن پیشنهاد بدم بهش رفتم طلا فروشی همرا با گردنبند ی انگشترم خریدم رفتیم عمارت
پایان فلش بک
ات خیلی خوشحال بودم ک باهم قراره باشیم درست مثل زمان بچگیمون
جیمین
باورم نمیشد ات یادش اومد همچیو فکنم اونموقع ک با گریه پیشم بود یادش اومد هرچی الان جفتمون ب ارزومون رسیدیم اعضا با نوشیدنی اومدن پیشمون نوشیدنی گرفتیمو همه با هم گفتیم
کل جمعیت مهمونی: ب سلامتی مافیای وحشی
خندمون گرفت خیلی جشن خوبی بود ات خیلی خسته بود رفت بخوابه منم تا صبح با اعضا نشستیم خندیدیم
فردا
بنظرتون تموم شد نههه ادامه داره پارت بعدوو ظهررر میزارممم دستم شکستتت 😂
ماچ بهتون🥰🥰
۴۰.۶k
۱۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.