진정한 사랑❤‍🔥

진정한 사랑❤‍🔥
2장💫فصل ۲
P~۹



۲ساعت بعد:
تهیونگ:هوففف
هانا:دوساعته چرا نیس
جیمین:یعنی ممکنه که*نگران و چشمای سرخ و اشکی*
هانا:خفه شو اون هیچیش نمیشه اون دختره قوی ایه


۱ساعت بعد:
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون و همه پاشودن و جیمین به سمته دکتره رف
جیمین:اقای دکتر چیزیش شده لطفا بگید
👨🏼‍⚕️لطفا ارامش خودتون رو حفظ کنید بیمار خیلی اسیب دیدند و........................*بعد هزاران توضیح😑 *
جیمین:هوف
👨🏼‍⚕️ولی به مدت ۲ماه و یه هفته تو کمان
هانا:هوفف خوبه که زنده موند من که گفتم
یونگی:تبریک میگم جیمین
جین:فک کنم باید به جویی و کوک بگید جویی خیلی نگرانشه
جیمین:باشه من بهشون میگم
تهیونگ:من خودم میگم تو بشین


۱ماه بعد:(عجب فلش بکایی کیف میکنید اصلا😌)

ویو جیمین:
تو این یه ماه من کارارو به اعضا باند سپردم و خوپم تو بیماریتان بودم و به جینا سر میزدم امروژ هم مثل روز های قبل تو اتاق جینا رو صندلی نشسته بغل تختش نشسته بودم و دستشو گرفته بودم که انگار دستش یکم تکون خورد فک کردم توهم زدم

عمارت کوک:
ویو جویی:
رو مبل تو اتاق مشترکمون دراز کشیده بودم و چشامو بسته بودم که........یکی لبم زو بوسید

۱مین بعد:
جویی:دیگه نمیتونی تحمل کنی نه*خندن*
کوک:نه هنوز دو ماه مونده ولی*خنده*
جویی:اوم از جیمین چخبر
کوک:تو این مدت کلن تو بیمارستان بوده و ...اره دیگه
جویی:اره نمیدونم جینا اونجا چیکار میکرد و.....من گشنمه
کوک:یا همین الان نهار خوردی
جویی:من چیکار‌کنم خوب برو زیر تخت چنتا خوراکی بردار بیا بخورم
کوک:تو اینجا خوراکی قایم کردی
جویی:یس
کوک:بگیر
جویی:مرسی باید بعد به دنیا اومدن بچه ورزش کنم
کوک:*خنده*
جویی:نخند قمش تقصیر توعه
کوک:من چیکار کنم مگه اون روزا دسته خودم بود
جویی:ایشش
کوک:به من میدی
جویی:نه نمیدم
کوک:چرا همشونو نخور چاق میشی
جویی:به تو چه من دارم به دو نفر غذا میدم تو تا ✌🏻

.........👻..................👻.................👻...........

فلش بک به........


خماری ای خماری 🙆🏽‍♀

هم اکنون اونایی که دارن فیک رو میخونن هزار تا فحش دارن میدن😁

#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#lranians__love_Jk