چند پارتی
چند پارتی
وقتی دخترش خودکشی کرد اما هنوز........
پارت ۱
ویو ا.ت:
امروز جیمین ازکسانی دیر میاد پس شاید گشنش باشه بلند شدم غذا درست کنم که
لونا:مامان کجا میری؟
ا.ت:دارم میذم غذا درست کنم.کمکم میکنی؟
لونا:آره الان میام؟
لونا بهم کمک کرد که غذا درست کنم.سفره رو چیدیم.
ساعت نزدیکای ۱۰ بود که جیمین اومد.
ویو لونا:
در خونه ر زدن که بابا اومد.
جیمین:سلام ا.ت.
ا.ت:سلام عزیزم.
لونا:سلام بابا.
جیمین:سلام(سرد)
(بچه ها《...》میزارم یعنی تو ذهنشون)
《خب راستش یکم ناراحت شدم اما ولش کن شاید بخاطر اتفاقات چند شب پیشه اما من باید ناراحت باشم نه اون》
فلش بک به چند شب پیش:
لونا ویو:
چند شب پیش من رفته بودم خونهی لیا(لیا بهتریو دوست لوناعه)
و یکم دیر رفتم خونه.وقتی رفتم خونه با چهرهی عصبانی بابا رو به رو شدم.
جیمین:میخواستی کلا نیای خونه لونا خانم؟(عصبانی)
لونا:ببخشید بابا.زمان از دستم در رفت.
بابا اومد موهامو کشید و بردتم تو اتاق به جوری پرتم کرد که کل بدنم بی حس شد و
صورتم خورد به لبه ی تخت و کبود شد.
زمان حال:
لونا ویو:
《من بعد از ۱۵ سالگی ۲بار خودکشی ناموفق داشتم و بخاطر بی توجهی های بابام بوده و کل بچه های مدرسه فک میکنن پدر ناتنیمه و منو بخاطرش مسخره میکنن ولی بابا هنوز هیچکدوم از اینا رو نفهمیده 》
ویو ا.ت:
چند شب پیش یه اتفاقی افتاده که جیمین با لونا سرد شده.البته لونا باید ناراحت باهش نه جیمین.
ولش کن ولی شب باید با جیمن حرف بزنم.
بچه ها اینم پارت اول.
امیدوارم خوشتون اومده باشه.
ببخشد اگه بد شد چون اولین بارم بود😁😪
و اینکه.....
ببخشید اگه کم بود🙂
وقتی دخترش خودکشی کرد اما هنوز........
پارت ۱
ویو ا.ت:
امروز جیمین ازکسانی دیر میاد پس شاید گشنش باشه بلند شدم غذا درست کنم که
لونا:مامان کجا میری؟
ا.ت:دارم میذم غذا درست کنم.کمکم میکنی؟
لونا:آره الان میام؟
لونا بهم کمک کرد که غذا درست کنم.سفره رو چیدیم.
ساعت نزدیکای ۱۰ بود که جیمین اومد.
ویو لونا:
در خونه ر زدن که بابا اومد.
جیمین:سلام ا.ت.
ا.ت:سلام عزیزم.
لونا:سلام بابا.
جیمین:سلام(سرد)
(بچه ها《...》میزارم یعنی تو ذهنشون)
《خب راستش یکم ناراحت شدم اما ولش کن شاید بخاطر اتفاقات چند شب پیشه اما من باید ناراحت باشم نه اون》
فلش بک به چند شب پیش:
لونا ویو:
چند شب پیش من رفته بودم خونهی لیا(لیا بهتریو دوست لوناعه)
و یکم دیر رفتم خونه.وقتی رفتم خونه با چهرهی عصبانی بابا رو به رو شدم.
جیمین:میخواستی کلا نیای خونه لونا خانم؟(عصبانی)
لونا:ببخشید بابا.زمان از دستم در رفت.
بابا اومد موهامو کشید و بردتم تو اتاق به جوری پرتم کرد که کل بدنم بی حس شد و
صورتم خورد به لبه ی تخت و کبود شد.
زمان حال:
لونا ویو:
《من بعد از ۱۵ سالگی ۲بار خودکشی ناموفق داشتم و بخاطر بی توجهی های بابام بوده و کل بچه های مدرسه فک میکنن پدر ناتنیمه و منو بخاطرش مسخره میکنن ولی بابا هنوز هیچکدوم از اینا رو نفهمیده 》
ویو ا.ت:
چند شب پیش یه اتفاقی افتاده که جیمین با لونا سرد شده.البته لونا باید ناراحت باهش نه جیمین.
ولش کن ولی شب باید با جیمن حرف بزنم.
بچه ها اینم پارت اول.
امیدوارم خوشتون اومده باشه.
ببخشد اگه بد شد چون اولین بارم بود😁😪
و اینکه.....
ببخشید اگه کم بود🙂
۶.۶k
۰۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.