اخرین نفر
اخرین نفر
پارت۱۳
نیکی ویو:
به جوشیم نگاهی انداختم
«پیام ارسال شده از جوجه خروس»
سریع جوشیمو قایم کردم به بهونه ی دستشویی مچ شوگا رو از مچ خودم جدا کردم و رفتم بیرون پیامو باز کردم
«نگران نباش نیا انتقاممو می گیره»
هوفی کشیدم و بلاکش کردم شمارشو فقط برای یه کنفرانس می خواستم و بعد اینجوری شد اول با هم صمیمی بودیم تا اینکه داینا اومد
فلش بک
نیکی:اونی به نظر خسته می یای
دایون:عاره هوف
نیا:بچه ها بیاید بریم یه قهوه بزنیم
اون موقع فقط یه بچه ی کیوت بودم
صدای جیغ
دایون:صدای چیه
صدای جیغ بلند تر
نیا:یا خدا.... نیکی... کجا می ری؟؟؟!!!
دوون دوون رفتم به سمت صدای جیغ که خشکم زد داینا رقیبمون بود که داشتن بهش... جیغمو فرو خوردم و محکم زدم به کمر یکی از اون پسرا
جونگشو:هوی مزا...
خشکم زد
جونگشو:به بیینید یه بچه
خونم به جوش اومد جیغی زدم و باهاش گلاویز شم و از کولش رفتم بالا و موهاشو کشیدم و به صورتش چنگ انداختم که به پایین پرت شدم و یه پسری منو نگه داشت صورتم از عصبانیت سرخ شده بود و اون دنیا ی صورتی وجودم خاکستر شده بود محکم با سرم زدم تو دماغش که خون فوران کرد و به عقب تلوتلو خورد دست داینا رو محکم کشیدم انقدر سست بود که مجبور بودم کولش کنم سریع انداختمش روی کولم و بدوبدو از اونجا خارج شدم که دایون رو دیدم نگاهش به صورت زخمی جونگشو افتاد و عصبی بهم سیلی زد
دایون:چه کار به داداشم داشتی وح///شی؟!
نیکی:دیدی داداشت چی کار می خواست بکنه یا نه؟!(داد)
پایان فلش بک
نگران نیستم اصلا چون من یه انسانو نجات دادم رفتم توی کلاس نشستم بین شوگا و داینا
شوگا:کجا بودی؟!
نیکی:وای مث این مامانا میمونی ها انگار من بچم
شوگا:همین چن مین پیش که بودی کوچولو
نوک انگشتامو گذاشتم روی گونش و سرشو به سمت مخالف هل دادم خواست بهم غر غر کنه که استاد اومد
پارت۱۳
نیکی ویو:
به جوشیم نگاهی انداختم
«پیام ارسال شده از جوجه خروس»
سریع جوشیمو قایم کردم به بهونه ی دستشویی مچ شوگا رو از مچ خودم جدا کردم و رفتم بیرون پیامو باز کردم
«نگران نباش نیا انتقاممو می گیره»
هوفی کشیدم و بلاکش کردم شمارشو فقط برای یه کنفرانس می خواستم و بعد اینجوری شد اول با هم صمیمی بودیم تا اینکه داینا اومد
فلش بک
نیکی:اونی به نظر خسته می یای
دایون:عاره هوف
نیا:بچه ها بیاید بریم یه قهوه بزنیم
اون موقع فقط یه بچه ی کیوت بودم
صدای جیغ
دایون:صدای چیه
صدای جیغ بلند تر
نیا:یا خدا.... نیکی... کجا می ری؟؟؟!!!
دوون دوون رفتم به سمت صدای جیغ که خشکم زد داینا رقیبمون بود که داشتن بهش... جیغمو فرو خوردم و محکم زدم به کمر یکی از اون پسرا
جونگشو:هوی مزا...
خشکم زد
جونگشو:به بیینید یه بچه
خونم به جوش اومد جیغی زدم و باهاش گلاویز شم و از کولش رفتم بالا و موهاشو کشیدم و به صورتش چنگ انداختم که به پایین پرت شدم و یه پسری منو نگه داشت صورتم از عصبانیت سرخ شده بود و اون دنیا ی صورتی وجودم خاکستر شده بود محکم با سرم زدم تو دماغش که خون فوران کرد و به عقب تلوتلو خورد دست داینا رو محکم کشیدم انقدر سست بود که مجبور بودم کولش کنم سریع انداختمش روی کولم و بدوبدو از اونجا خارج شدم که دایون رو دیدم نگاهش به صورت زخمی جونگشو افتاد و عصبی بهم سیلی زد
دایون:چه کار به داداشم داشتی وح///شی؟!
نیکی:دیدی داداشت چی کار می خواست بکنه یا نه؟!(داد)
پایان فلش بک
نگران نیستم اصلا چون من یه انسانو نجات دادم رفتم توی کلاس نشستم بین شوگا و داینا
شوگا:کجا بودی؟!
نیکی:وای مث این مامانا میمونی ها انگار من بچم
شوگا:همین چن مین پیش که بودی کوچولو
نوک انگشتامو گذاشتم روی گونش و سرشو به سمت مخالف هل دادم خواست بهم غر غر کنه که استاد اومد
۳.۴k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.