فیک عشق ممنوعه
تهیونگ: هرجور راحتی کوک
کوک: هوم
تهیونگ: خب داشم من باید برم کاری نداری
کوک: ن قربونت داش
*تهیونگ رفت خب خب خب حالا باید موخ این ا/ت رو بزنم
از زبون ا/ت=
لعنتی عجب خونه ای بود شبیه قصر خسته شدم بمولا
کوک: خسته نباشی
ا/ت: با منی؟(نه په با پدرمه)
کوک: عا کسی دیگه ای بجز تو اینجا هس؟
ا/ت: ن
کوک: پس حتما با توام:/
ا/ت: عا ممنون اقا ن کوک
کوک: خواهش فقط میخوای باهم بریم بیرون؟
ا/ت: منو شما؟
کوک: ن منو عمم خو معلومه دختر ی خنگ با توام
ا/ت: باشه باشه حتما
کوک: ساعت ۹ شب میام دنبالت عا فقط شمارتو بده
ا/ت: باشه
*کوک گوشیشو در اورد و من شمارمو بهش دادم یعنی واقعا میخواد باهم بریگ بیرون نکنه منو دوست داره نه نه اخه منو میخواد چیکار هوفف چه فکرای احمقانه ای میکنما
از خانوم اجازه گرفتمو و رفتم خونه پدرم خونه نبود باز کجا رفته رفتم اتاقم از اون لباس گرون قیمتا هم نداشتم
در کمدمو باز کردم لباس های چندانی هم نداشتم
لباس ست دامن و بولیز بنفس پوشیدم یه ارایش خیلی ساده هم کردم به قول مادرم چهرم شبیه ماه بود لازمی به ارایش نیست گوشیمو از روی کمدم برداشتم و ساعت هشت و نیم بود یه سری رفتم تو اینستا چرخیدم رفتم تو پیج کوک اوووو عجب چیزی بود تا حالا انقد بهش توجه نکرده بودم نامرد چه جذاب بود به تمام عکساش نگا میکردم هواسم به زمان نبود ساعت ۹ بود که زنگ خونمون زده شد سریع از جام بلند شدمو گوشمو گزاشتم تو کیفم رفتم پایین درو باز کردم
کوک: سلام ا/ت چقد خوشگل شدی یعنی از اول خوشگل بودی
ا/ت: ممنون اممم بریم؟
کوک: بریم
*رفتم سوار ماشین شدم زبط رو روشن کرد و زد رو فیک لاو
فیک لاو فیک لاو فیک لاو 😂(دیگه بلد نیستم)
بعد از چند مین به یه رستوران رسیدیم
ایزی ایزی تومام تومام
کوک: هوم
تهیونگ: خب داشم من باید برم کاری نداری
کوک: ن قربونت داش
*تهیونگ رفت خب خب خب حالا باید موخ این ا/ت رو بزنم
از زبون ا/ت=
لعنتی عجب خونه ای بود شبیه قصر خسته شدم بمولا
کوک: خسته نباشی
ا/ت: با منی؟(نه په با پدرمه)
کوک: عا کسی دیگه ای بجز تو اینجا هس؟
ا/ت: ن
کوک: پس حتما با توام:/
ا/ت: عا ممنون اقا ن کوک
کوک: خواهش فقط میخوای باهم بریم بیرون؟
ا/ت: منو شما؟
کوک: ن منو عمم خو معلومه دختر ی خنگ با توام
ا/ت: باشه باشه حتما
کوک: ساعت ۹ شب میام دنبالت عا فقط شمارتو بده
ا/ت: باشه
*کوک گوشیشو در اورد و من شمارمو بهش دادم یعنی واقعا میخواد باهم بریگ بیرون نکنه منو دوست داره نه نه اخه منو میخواد چیکار هوفف چه فکرای احمقانه ای میکنما
از خانوم اجازه گرفتمو و رفتم خونه پدرم خونه نبود باز کجا رفته رفتم اتاقم از اون لباس گرون قیمتا هم نداشتم
در کمدمو باز کردم لباس های چندانی هم نداشتم
لباس ست دامن و بولیز بنفس پوشیدم یه ارایش خیلی ساده هم کردم به قول مادرم چهرم شبیه ماه بود لازمی به ارایش نیست گوشیمو از روی کمدم برداشتم و ساعت هشت و نیم بود یه سری رفتم تو اینستا چرخیدم رفتم تو پیج کوک اوووو عجب چیزی بود تا حالا انقد بهش توجه نکرده بودم نامرد چه جذاب بود به تمام عکساش نگا میکردم هواسم به زمان نبود ساعت ۹ بود که زنگ خونمون زده شد سریع از جام بلند شدمو گوشمو گزاشتم تو کیفم رفتم پایین درو باز کردم
کوک: سلام ا/ت چقد خوشگل شدی یعنی از اول خوشگل بودی
ا/ت: ممنون اممم بریم؟
کوک: بریم
*رفتم سوار ماشین شدم زبط رو روشن کرد و زد رو فیک لاو
فیک لاو فیک لاو فیک لاو 😂(دیگه بلد نیستم)
بعد از چند مین به یه رستوران رسیدیم
ایزی ایزی تومام تومام
۱۷.۰k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.