P⁵:
P⁵:
ا.ت:میدونیداریچیکار...
جیمین نذاشت حرف ا.ت تموم بشه لب هاش رو میبوسید ا.ت جیمین رو پس میزد ولی خوب فایده ای نداشت جیمین دستش رو دور کمر اوت قفل کرد از دیوار فاصله داد و به طرف تخت برد ا.ت رو روی تخت خوابوند وخودش روش خیمه زد و گردن ا.ت رو مارک میکرد کم کم سمت دکمه های لباس ا.ت رفت دوباره به سمت لب ا.ت برگشت شروع به بوسیدنشون کرد دستش روی بدن بی نقص ا.ت میکشید و گنار گوشش لب زد
جیمین:اوهگرلبدنبینقصتبیشترتحریکممیکنه...
جیمینازا.تفاصلهگرفتولباسهایخودشرودرآورد و دوباره روی ا.ت خیمه زد به سمت ترقوه های ا.ت طرف با نوک زبونش بدن ا.ت رو داغ میکرد...
-ویوصبح؛جیمین-
چشماموبازکردم...چی....ا.ت...چرا اینجاست... آروم از روی تخت بلند شدم به سمت آشپزخونه رفتم یه آب به صورتم زدم...هنوز شکه بودم یعنی دیشب چیکار کردن نکنه ... یهو حس کردم یچیزایی از دیشب داره یادم میاد...من؟منن دیشب چیکار کردم وای..یهو صدایی شنیدم به سمت اتاق رفتم که یهو ا.ت از اتاق بیرون اومدم به سرعت سمت درخروجی رفت..به سمتش رفتم
جیمین:ا.ت یلحظه وایسا بهت توضیح بدم
دستش رو گرفتم برش گردوندم سمت خودم
جیمین:یلحظه آروم باش..بزار من توضیح بدم واست..
ا.ت: چیو میخوای توضیح بدی؟؟دیشبو؟حتما میخوای بگی کسی نباید بدونه؟آره ؟چون تو یه آیدل هستی مشهوری اگه بقیه بفهمن تقصیر منه نه تو اصلا میدونی دیروز چقد استرس بهم وارد شد تا کاری که خواستیو کردم ؟؟ باشه تقصیر من بود ومن به هیچکس نمیگم و دیشبو فراموش میکنم ...
حرفشو که تموم کرد دستشو از توی دستام کشید بیرون و رفت... خشکم زده بود نمیدونستم چطوری باید بهش توضیح میدادم...
-ویو ا.ت-
واقعا چیو میخواست توضیح بده؟کار دیشبشو؟؟ فکر کرده من یه اسباب بازیم یا چی؟؟ هیچ وقت فکرنمیکردم ایدل مورد علاقم ایجوری باشه..سوار ماشین شدمو به سمت خونه حرکت کردم....به خونه رسیدم درخونه رو باز کردم به طرف اتاقم رفتم کیفم رو پرت کردم پایین تخت و خودم روی تخت دراز کشیدم.. نمیدونستم الان چیکار میتونم بکنم یعنی چیکار باید بکنم... بلند شدم و به سمت یخچال رفتم ویسکی رو در آوردم دوباره رفتم و روی تخت نشستم یه کم از ویسکی خودم ... یاد حرف خودم افتادم که به اون مامور های کمپانی زده بودم ... گفتم اخه کی توی روز مست میکنه؟ یه نیخشند زدمو دوباره از ویسکی نوشیدم...
-پرشزمانی30مینبعد-
مست بودم...صدای زنگ خوردن گوشیم رو شنیدم اشکام رو از روی صورتم پاک کردم به سمت گوشی رفتم به حدی مست بودم و چشام درد میکرد که درست نمیتونستم بخونم چی نوشته پس جواب ندادم و ریجکت کال کردم ... دوباره زنگ خورد دوباره ریجکت کردم برای بار سوم زنگ خورد جواب دادم..
برایپارتبعدlike¹⁰تنکسازنگاهزیباتون🥢>>
ا.ت:میدونیداریچیکار...
جیمین نذاشت حرف ا.ت تموم بشه لب هاش رو میبوسید ا.ت جیمین رو پس میزد ولی خوب فایده ای نداشت جیمین دستش رو دور کمر اوت قفل کرد از دیوار فاصله داد و به طرف تخت برد ا.ت رو روی تخت خوابوند وخودش روش خیمه زد و گردن ا.ت رو مارک میکرد کم کم سمت دکمه های لباس ا.ت رفت دوباره به سمت لب ا.ت برگشت شروع به بوسیدنشون کرد دستش روی بدن بی نقص ا.ت میکشید و گنار گوشش لب زد
جیمین:اوهگرلبدنبینقصتبیشترتحریکممیکنه...
جیمینازا.تفاصلهگرفتولباسهایخودشرودرآورد و دوباره روی ا.ت خیمه زد به سمت ترقوه های ا.ت طرف با نوک زبونش بدن ا.ت رو داغ میکرد...
-ویوصبح؛جیمین-
چشماموبازکردم...چی....ا.ت...چرا اینجاست... آروم از روی تخت بلند شدم به سمت آشپزخونه رفتم یه آب به صورتم زدم...هنوز شکه بودم یعنی دیشب چیکار کردن نکنه ... یهو حس کردم یچیزایی از دیشب داره یادم میاد...من؟منن دیشب چیکار کردم وای..یهو صدایی شنیدم به سمت اتاق رفتم که یهو ا.ت از اتاق بیرون اومدم به سرعت سمت درخروجی رفت..به سمتش رفتم
جیمین:ا.ت یلحظه وایسا بهت توضیح بدم
دستش رو گرفتم برش گردوندم سمت خودم
جیمین:یلحظه آروم باش..بزار من توضیح بدم واست..
ا.ت: چیو میخوای توضیح بدی؟؟دیشبو؟حتما میخوای بگی کسی نباید بدونه؟آره ؟چون تو یه آیدل هستی مشهوری اگه بقیه بفهمن تقصیر منه نه تو اصلا میدونی دیروز چقد استرس بهم وارد شد تا کاری که خواستیو کردم ؟؟ باشه تقصیر من بود ومن به هیچکس نمیگم و دیشبو فراموش میکنم ...
حرفشو که تموم کرد دستشو از توی دستام کشید بیرون و رفت... خشکم زده بود نمیدونستم چطوری باید بهش توضیح میدادم...
-ویو ا.ت-
واقعا چیو میخواست توضیح بده؟کار دیشبشو؟؟ فکر کرده من یه اسباب بازیم یا چی؟؟ هیچ وقت فکرنمیکردم ایدل مورد علاقم ایجوری باشه..سوار ماشین شدمو به سمت خونه حرکت کردم....به خونه رسیدم درخونه رو باز کردم به طرف اتاقم رفتم کیفم رو پرت کردم پایین تخت و خودم روی تخت دراز کشیدم.. نمیدونستم الان چیکار میتونم بکنم یعنی چیکار باید بکنم... بلند شدم و به سمت یخچال رفتم ویسکی رو در آوردم دوباره رفتم و روی تخت نشستم یه کم از ویسکی خودم ... یاد حرف خودم افتادم که به اون مامور های کمپانی زده بودم ... گفتم اخه کی توی روز مست میکنه؟ یه نیخشند زدمو دوباره از ویسکی نوشیدم...
-پرشزمانی30مینبعد-
مست بودم...صدای زنگ خوردن گوشیم رو شنیدم اشکام رو از روی صورتم پاک کردم به سمت گوشی رفتم به حدی مست بودم و چشام درد میکرد که درست نمیتونستم بخونم چی نوشته پس جواب ندادم و ریجکت کال کردم ... دوباره زنگ خورد دوباره ریجکت کردم برای بار سوم زنگ خورد جواب دادم..
برایپارتبعدlike¹⁰تنکسازنگاهزیباتون🥢>>
۶.۲k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.