بعد سال ها سیلاممممم🗿
بعد سال ها سیلاممممم🗿
منم اومدمح پارت بدممممممم
[دیه کم کم دارم وارد بحثای انحرافی میشم🗿💔]
موضوع: اگـــهـ روشــــون خیــمه بزنــی و گــردنــشونو گــاز بـگیری
🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿
🦋مـــایـــکی🦋
_این بچه داشت با گوشیش ور میرفت ولی برا اینکه تو با گوشیت ور نری تورو رو پاهاش نشونده بود....
_حوصلت کم کم سر میره...
/ا.ت: مایکیی بزار برم گوشیمو بگیرم بچهه/
/مایکی: عمرن، جات خوبه..../
/ا.ت: اخه چراااا/
/مایکی: چون که.... چون... چشات ضعیف میشه/*سفت تر بغلت کرد...انگار میخواس از دست زدنت ب گوشی جلوگیری کنه*
/ا.ت: مطمئنی که فقط برا چشمامههه؟؟؟/
/مایکی: خب... شاید یکمم بخاطر اینکه تو همیشه با اون دوستای پسر احمقت چت میکنی و تو تیک تاک قربون صدقه اون پسرای نحس میری/*قیافش ترکیبی و از حسادت و یکم ناراحتی بود.... گوشیشو خاموش کرد و همونطور که محکم نگهت میداشت سرشو رو شونت گذاش*
/ا.ت: حسود کوچولوی من اونا فقط دوستامن/
_مایکی چشماشو چرخوند
/مایک: میدونم... ولی نمیتونم حسادت نکنم.... نمیتونی عین ادم تو بغلم بمونییی؟؟؟؟/
/ا.ت: اما حوصلم ریدححح/
_مایکی نشنیده گرف
_یه ایده ب ذهن ا.ت رسید و نیشخند پر از شیطنت زد
_روی مایکی خیمه زد... اروم سرشو برد سمت گردن مایکی و نفس گرمشو روش خالی کرد
_مایکی چشاش گرد شد و گونه هاش گوجه ای شد...
_ا.ت یه گاز تقریبن محکم گرف و از روی مایکی بلند شد
_مایکی همونطور که اونجا دراز کشیده بود و گونه هاش سرخ بود دستاشو روی سینه هاش گذاشت و با اخم کیوتی ب ا.ت نگاهید
/مایک: چون حوصلت سر رفته بود اینکارو کردی لعنتی؟؟؟؟؟/
_ا.ت پوزخند کوچیکی زد و همونطور که گوشیشو برمیداشت سمت اتاقشون میرف
/ا.ت: معلومه عزیزم/
🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿
انحرافیش نکردم🗿👍🏻
اگه غلط داشتم ببخشید....
کاراکترای دیگه ام هستن ولی میقام تیکه تیکه بنویسم🗿
پدسگا حمایتا کمه🗿💔💔
لایک کنین پدسگاااااااااااااااا
کام بزارین انرژی بگیرمحححححح
فالووووووووووووووووو فالو خیلی مهمههههه
یـــــه ســــیـــصـــد تــاییمــون نشـــه؟ 🥲💓
منم اومدمح پارت بدممممممم
[دیه کم کم دارم وارد بحثای انحرافی میشم🗿💔]
موضوع: اگـــهـ روشــــون خیــمه بزنــی و گــردنــشونو گــاز بـگیری
🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿
🦋مـــایـــکی🦋
_این بچه داشت با گوشیش ور میرفت ولی برا اینکه تو با گوشیت ور نری تورو رو پاهاش نشونده بود....
_حوصلت کم کم سر میره...
/ا.ت: مایکیی بزار برم گوشیمو بگیرم بچهه/
/مایکی: عمرن، جات خوبه..../
/ا.ت: اخه چراااا/
/مایکی: چون که.... چون... چشات ضعیف میشه/*سفت تر بغلت کرد...انگار میخواس از دست زدنت ب گوشی جلوگیری کنه*
/ا.ت: مطمئنی که فقط برا چشمامههه؟؟؟/
/مایکی: خب... شاید یکمم بخاطر اینکه تو همیشه با اون دوستای پسر احمقت چت میکنی و تو تیک تاک قربون صدقه اون پسرای نحس میری/*قیافش ترکیبی و از حسادت و یکم ناراحتی بود.... گوشیشو خاموش کرد و همونطور که محکم نگهت میداشت سرشو رو شونت گذاش*
/ا.ت: حسود کوچولوی من اونا فقط دوستامن/
_مایکی چشماشو چرخوند
/مایک: میدونم... ولی نمیتونم حسادت نکنم.... نمیتونی عین ادم تو بغلم بمونییی؟؟؟؟/
/ا.ت: اما حوصلم ریدححح/
_مایکی نشنیده گرف
_یه ایده ب ذهن ا.ت رسید و نیشخند پر از شیطنت زد
_روی مایکی خیمه زد... اروم سرشو برد سمت گردن مایکی و نفس گرمشو روش خالی کرد
_مایکی چشاش گرد شد و گونه هاش گوجه ای شد...
_ا.ت یه گاز تقریبن محکم گرف و از روی مایکی بلند شد
_مایکی همونطور که اونجا دراز کشیده بود و گونه هاش سرخ بود دستاشو روی سینه هاش گذاشت و با اخم کیوتی ب ا.ت نگاهید
/مایک: چون حوصلت سر رفته بود اینکارو کردی لعنتی؟؟؟؟؟/
_ا.ت پوزخند کوچیکی زد و همونطور که گوشیشو برمیداشت سمت اتاقشون میرف
/ا.ت: معلومه عزیزم/
🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿
انحرافیش نکردم🗿👍🏻
اگه غلط داشتم ببخشید....
کاراکترای دیگه ام هستن ولی میقام تیکه تیکه بنویسم🗿
پدسگا حمایتا کمه🗿💔💔
لایک کنین پدسگاااااااااااااااا
کام بزارین انرژی بگیرمحححححح
فالووووووووووووووووو فالو خیلی مهمههههه
یـــــه ســــیـــصـــد تــاییمــون نشـــه؟ 🥲💓
۵.۷k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.